Thursday, 20 October 2011

خواهر ابراهیمی: پدرم با دیدن وضع محمد بیمار شد و جان باخت

خواهر ابراهیمی: پدرم با دیدن وضع محمد بیمار شد و جان باخت


خواهر ابراهیمی: پدرم با دیدن وضع محمد بیمار شد و جان باخت
خواهر سید محمد ابراهیمی با اشاره به بستری شدن برادرش در آسایشگاه روانی امین آباد می گوید: پدرم او را در آسایشگاه با وضعیت بسیار بدی دیده بود که بعد از دو هفته پدرم از غصه فوت کرد. وقتی از دیدن برادرم آمده بود تا قبل از مرگش فقط گریه می کرد و می گفت بروید ببینید با محمد چه کرده اند؟ با او چه کردند که به این حال و روز افتاده؟ دکترها گفتند از غصه و فشار زیاد فوت کرده است. الان چهار ماه است که از فوت پدرم می گذرد و وضعیت مادرم هم خوب نیست.

 این فعال سیاسی دربند که به اتهام ارتباط و کمک به مادران عزادار بیش از یازده ماه را تحت شرایط بسیار دشوار در زندان گذرانده است، همچنان در وضعیت بلاتکلیف بسر می برد. در حالیکه این حامی مادران عزادار هفت ماه اول بازداشتش را در بدترین شرایط در سلول انفرادی گذرانده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته است، دو ماه پیش باردیگر جهت بازجویی به سلول انفرادی منتقل گردید. 

سید محمد ابراهیمی در ۲۲ آذر سال گذشته در محل کار خود بازداشت شد و از آنجا ماموران اطلاعات او را به منزلش بردند و بعد از بازرسی منزل بهمراه یکسری وسایل شخصی، او را با خود بردند. وی هفت ماه را در سلول‌ انفرادی و تحت شکنجه جسمی گذراند و از آنجا به آسایشگاه روانی امین آباد منتقل گردید.

لازم بذکر است، مادران عزادار مادرانی هستند که طی سالهای گذشته وحوادث بعد از انتخابات سال 88 عزیزان خود رااز دست داده اند و یا هنوز فرزندانشان جزء مفقودین بوده یا درزندانها در حبس بسر می برند. آنها خواسته ای جز آزادی کلیه زندانیان عقیدتی و مجازات آمران وعاملان کشتار وشکنجه فرزندان شان، دردادگاههای علنی را ندارند.

به همین مناسبت "جرس" با مهدیه ابراهیمی، خواهر سید محمد ابراهیمی در خصوص برگزاری دادگاه و آخرین وضعیت برادرش به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:

خانم ابراهیمی لطفا در خصوص نتیجه دادگاه برادرتان صحبت بفرمایید؟
یکشنبه گذشته دادگاهش بود که دوباره بدون هیچ رای و حکمی به تاریخی دیگر موکول شد و وضعیت پرونده همانطور بلاتکلیف ماند.

تاریخ بعدی تشکیل دادگاه چه زمانی است و این چندمین بار است که دادگاه وی بدون نتیجه به روزی دیگر موکول می گردد؟
سوم آبان ماه تاریخ برگزاری دادگاه بعدیش را اعلام کردند. این هفتمین، هشتمین دادگاهی است که برای او برگزار می شود اما بدون هیچ نتیجه ای دوباره به جلسه بعدی موکول می شود. نمی دانم چرا اینقدر می خواهند او را در بلاتکلیفی نگه دارند و ما را اذیت می کنند.

الان چه مدت است که در زندان بلاتکلیف است و بعنوان یک زندانی به حقوق اولیه اش دسترسی دارد؟
الان یازده ماه است که در زندان است و همچنان در بلاتکلیفی به سر می برد. خیلی از این وضعیت ناراحت است. حتی تا چندین مدت اجازه نمی دادند برای برادرم لباس ببریم تا اینکه هفته پیش موفق شدم برایش لباس ببرم و به او تحویل بدهند. یک بار فرزند هشت ساله برادرم را بردم تا پدرش را ببیند اما آقای مظفر مسئول آنجا اجازه نداد و این پدر و پسر یازده ماه است که همدیگر را ندیده اند.

در کدام بند است و آیا می توانید او را ملاقات کنید؟
بند 350 زندان اوین است و دوشنبه ها به ملاقاتش می روم که ملاقات ها به شکل کابینی است. هرچه هم برای ملاقات حضوری درخواست دادم هیچ پاسخ مثبتی نمی دهند و می گویند تا پرونده به دادگاه نیاید ملاقات حضوری داده نمی شود. حتی مادرم اینقدر بی تاب برادرم است که چندبار این مسافت را آمد تا برادرم را حضوری ببرند اما قبول نکردند.

شما ساکن شهرستان هستید؟
ما اراک زندگی می کنیم مادرم این همه مسافت را نمی تواند هر دوشنبه بیاید و من خودم هر دوشنبه فقط برای بیست دقیقه دیدن او از پشت کابین می آیم. هنوز هم نمی دانیم چه مدت باید در این وضعیت باشد. بالاخره به ما بگویند چند سال باید در زندان باشد؟

علت اینکه دو ماه پیش دوباره او را به انفرادی منتقل کردند چه هست؟
اصلا نمی دانیم.

نحوه دستگیری ایشان به چه صورت بوده است؟
ماموران امنیتی به محل کارش مراجعه می کنند و او را با خود به منزلش می برند و آنجا را تفتیش می کنند و به همراه یکسری وسایل شخصی او را نیز با خود می برند.

به چه اتهامی؟
به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و رابطه و کمک به مادران عزادار که هفت ماه او را در انفرادی می گذارند و آنجا کتکش می زدند...

گویا یکبار هم او را به آسایشگاه روانی منتقل می کنند علت آن را می دانید؟
بله، او را به آسایشگاه روانی امین آباد منتقل کردند. پدرم بعد از شنیدن این خبر به ملاقاتش رفت و او را در آسایشگاه با وضعیت بسیار بدی دیده بود که بعد از دو هفته پدرم از غصه فوت کرد. وقتی از دیدن برادرم آمده بود تا قبل از مرگش فقط گریه می کرد و می گفت بروید ببینید با محمد چه کرده اند؟ با او چه کردند که به این حال و روز افتاده؟ اینقدر روی اعصابشان فشار آمده بود که وقتی شب  پدرم را به بیمارستان بردیم فردا صبحش فوت کرد و دکترها گفتند از غصه و فشار زیاد فوت کرده است. الان چهار ماه است که از فوت پدرم می گذرد و وضعیت مادرم هم خوب نیست.

برادرتان توانست در مراسم خاکسپاری پدرتان شرکت کند؟
نخیر، هرچه هم تلاش و پیگیری کردیم که یک مرخصی یکروزه بدهند تا برادرم در مراسم تشییع پدرم شرکت کند اجازه ندادند و الان هم خانواده ما شرایط خوبی ندارد. مادرم بویژه بعد از فوت پدرم خیلی ناراحت است و برای وضعیت برادرم ناراحت است او وابستگی زیادی به محمد داشت و خیلی در تهران منزل برادرم می ماند و الان این شرایط را نمی تواند تحمل کند.

تا چه مدت بعد از دستگیری برادرتان از وضعیتش بی اطلاع بودید؟
بعد از دستگیری برادرم ما تا هفت ماه هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشتیم و بعد از هفت ماه ما فهمیدیم که چه بلایی سرش آوردند و خودش تعریف می کرد که در انفرادی بوده و کتکش می زدند. در زندان اینقدر به سرش زدند که الان حافظه اش ضعیف شده و نمی تواند تمرکز کند.

در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
من فقط درخواستم این است که برادرم و ما را از این وضعیت بلاتکلیف در آورند. اگر حکمی می خواهند بدهند چرا اینقدر دادگاه تشکیل می شود و رای صادر نمی کنند ؟ چرا تاریخ برگزاری دادگاه بعد را دیر به دیر اعلام می کنند؟ به طوریکه دو ماه، دو ماه یک دادگاه برایش تشکیل می دهند و بعد از دادگاه هم دوباره در همان وضعیت بلاتکلیف است.
مژگان مدرس علوم
جرس

No comments:

Post a Comment