Friday 19 July 2013

شنبه سوم ماه آگوست همبستگی و هم صدائی با مادران پارک لاله


آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
نه به اعدام در ایران

شنبه سوم ماه آگوست 2013 ساعت دو تا سه بعد از ظهر
ما حامیان "مادران پارک لاله" در لندن، با مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا چشم انتظار رهائی فرزندانشان از زندان هستند همدردی و همصدائی میکنیم بیاد مادرانی هستیم که پس از گذشت سالها درد و فراق فرزندان از پای ننشستند و امروز بیاد فرزندان از دست رفته شان خواستارآزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی ،خواهان توقف اعدام در ایران هستند
مادران براي دستیابی به حقوق بشر و حقوق شهروندی و آزادي ودموکراسی؛ و براي آنكه صدايشان را بهتر به گوش جهانيان برسانند خواهان صلح هستند و بار دیگر مصرانه بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله تاکید مي کنند.خواسته ها: آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایات سی و سه سال گذشته در ایران هستند
به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " ما شنبه سوم ماه اگوست-بین ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال آرت گالری لندن جمع می شویم

حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان

Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning
Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charring Cross: Bakerloo and Northern line
Saturday: 3Th .August 2013
15.00 – 14.00: Time


In Solidarity and Sympathy with Mourning Mothers of Iran
Freedom of all the political prisoners and prisoners of conscience
NO TO THE DEATH PENALTY IN IRAN

We, the supporters of Mothers of Laleh Park sympathise with those mothers whose children have been executed or are waiting to see their children freed. we remember those mothers who after three years of separation from their loved ones, are still adamant to achieve their goal. Today, in memory of their children, they demand freedom of all the political prisoners and prisoners of conscience and demand to end the executions in Iran
Demands of the Mothers of the Laleh Park: - “No to War”، -Unconditional release of all political prisoners،-Abolition of capital punishment،-Identification, detention and punishment of those who had committed crimes for the past 33 years in Iran.
Stop persecution of Mourning Mothers and their supporters in Iran,
We the Supporters of the Mourning Mothers of Laleh Park, once again, gather in front of the National Gallery in London on Saturday 3 August 2013 between 2 and 3pm to add our voice to their demands. Please come and join us there.
Supporters of the Mourning Mothers of Iran- London

Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning

Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charring Cross: Bakerloo and Northern line

مراسم چهارمین سالگرد کشته شدن سهراب اعرابی

مر

با اینکه فراخوانی ندادند، تلفنی کسی را خبر نکردند، اس ام اس نفرستادند، میل نزدند؛ خانه پر شد و جایی برای نشستن حتی بر روی زمین نبود. برخی بر اساس اطلاعات پیشینی و برخی زبان به زبان خبردار شده بودند. چهار سال گذشت. در این مدت چه بر این مادر و خانواده گذشته است، خود روایت دیگری دارد که جای گفتن اش اینجا نیست.
سهراب اعرابی جوان 19 ساله ای که در جریان اعتراض به نتایج انتخابات سال 1388، در تاریخ نامعلومی کشته شد. احتمال می رود که سهراب اعرابی در تظاهرات روز 25 خرداد در تیراندازی نیروهای بسیجی از بالای پایگاه بسیج مقداد کشته شده باشد. مادرش می گوید: " سهراب در راهپیمایی دوشنبه 25 خرداد از من جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستان ها، کلانتری ها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی نبود." پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانه‌ای از پسرش به دادگاه انقلاب و بعد از ظهر جلوی زندان اوین می رفت و عکس پسرش را به زندانیان آزاد شده نشان می داد، شاید نشانی از او باشد و چند نفر مطمئن بودند که او را دیده اند. با این حال خانواده سهراب به زندان قرل حصار، شورآباد و آگاهی شاپور هم سر زدند ولی هیچ نیافتند. به اداره تشخیص هویت نیز می روند و عکس جوان های 15 تا 25 ساله را نگاه می کنند و باز او را نمی یابند و دوباره به زندان اوین می روند. پس از کلی این طرف و آن طرف رفتن و روایت های دردناک دیگر، بالاخره در تاریخ ۲۰ تیر دوباره مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع می‌دهند تا آلبوم‌های کشته‌شدگان را نگاه کند و مشخص می‌شود او کشته شده است. روز 21 تیر جنازه را به خانواده تحویل می دهند و روز 22 تیرماه در قطعه 257 بهشت زهرا به خاک سپرده می شود.
از آن زمان مادر سهراب همواره پیگیر علت کشته شدن پسرش بوده است و به اشکال مختلف اعتراض خود را نشان داده است ولی چندین بار گفت:" اگر موسوی و کروبی و زندانیان سیاسی آزاد شوند، از خون بچه ام خواهم گذشت و می بخشم". البته همواره یاد آوری کرده است که منظور از بخشش این نیست که آمران و عاملان بدون محاکمه بخشیده شوند، بلکه شناسایی و در دادگاهی که قاضی عادلی داشته باشد محاکمه شوند و به اشتباه های خود اعتراف کنند، ولی نمی خواهم آنها قصاص شوند.  
مراسم سومین سالگرد سهراب را نگذاشتند برگزار شود. ماموران گفته بودند یا ما باید در مراسم باشیم یا عواقب اش با خودتان است و مادر سهراب حضور آنها را نپذیرفته بود و برای اینکه مشکلی برای شرکت کنندگان پیش نیاید، با درد و اندوه فراوان مراسمی برگزار نکرد. امسال پروین فهیمی عزم اش را جزم کرده بود که مراسم را برگزار کند و خبر مراسم را دهان به دهان به گوش دوستان و همراهان رساند.
مراسم قرار بود از ساعت هفت و نیم تا نه و نیم باشد زیرا پروین فهیمی مهمان های مختلفی داشت و می خواست ماه رمضان را گرامی بدارد. ساعت هفت به آنجا رسیدم، تعدادی از دوستان آمده بودند و منتظر بقیه شدند و پذیرایی را زیر سایه روزه داران، برای بعد از اذان گذاشته بودند و مراسم ساعت هشت شروع شد.
شرکت کنندگان در مراسم از خانواده های قدیمی و جدید از طیف ها و سنین مختلف بودند. تنی چند از خانواده های زندانیان سیاسی و جان باختگان دهه شصت و مادران و خانواده های خاوران، تعداد زیادی از مادران صلح، تنی چند از مادران پارک لاله، تعدادی از مادران و خانواده های کشته شدگان سال 88، تعدادی از خانواده زندانیان سیاسی اخیر، تعدادی از زندانیان کهریزک و هم چنین طیف هایی از اصلاح طلب ها و ... حضور یافته بودند.
پروین فهیمی متنی را خواند و این گونه شروع کرد: " در چهارمین سالگرد سهراب عزیزم و هم چنین ششمین سالگرد پدر مهربانش آقای اعرابی عزیز یاد آنها و هم چنین تمامی شهیدان راه آزادی و انسانیت را گرامی می داریم. روحشان شاد و یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد. به احترام اندیشه ها و آرمان های دوست تازه از دست رفته مان; مادر صلح خانم دکتر شهلا فرجاد که حق به گردن تمامی ما به خصوص بنده داشته است، یک دقیقه سکوت می کنیم و با ذکر فاتحه یادش را گرامی می داریم" همه ایستادند و یک دقیقه سکوت کردند.
مادر سهراب در بخشی دیگر از صحبت هایش گفت:" چگونه خواهند توانست این چهارسال را جبران نمایند؟ آیا می شود و می توانند جبران این همه ظلم را بکنند؟ چگونه خانواده های داغدار را آرام خواهند کرد؟ مشکلات پیش آمده زندانیان سیاسی را چگونه حل خواهند کرد؟ ظلمی که به آقایان مهندس موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد شده است را چگونه جبران خواهند کرد؟ چگونه کسانی که آواره کشورهای خارج شده اند را نوید بازگشت خواهند داد؟ چگونه می توان مردمی را که افسرده و سرگشته شده اند و در خانه ها زانوی غم بغل گرفته اند را به زندگی و آینده امیدوار کنند؟ من فقط به یک کلمه فکر می کنم “شهامت”. آیا شهامت این را دارند که به اشتباه خود اقرار و اعتراف کنند و در مقابل مردم بگویند که در همه موارد حق الناس کرده ایم و از این به بعد تکرار نخواهد شد. چقدر زیباست وقتی که انسان ها در مقابل خدا و مردم به گناهان خود اعتراف می کنند و چقدر زیباتر است زمانی که انسان ها یکدیگر را می بخشند و برای فردایی بهتر و برای ساختن ایرانی آزاد و آباد دست یکدیگر را خواهند فشرد و تلاش خواهند کرد. و اما آنهایی که تصور می کنند کشور ایران ارث پدری شان است، نیز باید بدانند ایران از آن تمامی ایرانیان است و بس."
پس از اینکه پروین فهیمی نوشته خود را خواند، به صورت دسته جمعی سرود مرغ سحر خوانده شد. پس از آن هر یک از حاضرین شعرها و سرودهایی خواندند و برخی نیز به صورت کوتاه صحبت کردند. سپس به ساعت افطار نزدیک شدیم و ربنای شجریان را گذاشتند و پذیرایی شروع شد.
پس از آن دو کلیپ نشان دادند، اولین کلیپ گذری بر زندگی سهراب از روزهای آخر زندگی اش تا کودکی بود که دل همه را به درد آورد. سپس کلیپ دیگری به نام "جوانان وطن" نشان دادند. این کلیپ گذری بر کشته شدگان در جمهوری اسلامی بود، از جمله کسانی که در سال های 60، 61، 67 کشته شده بودند و هم چنین چند عکس از مراسم سالگرد دسته جمعی مادران و خانواده های در خاوران، از کشته شدگان در جنگ تا جریان 18 تیر و ناپدید شدن سعید زینالی، از جان باختن زهرا کاظمی و زهرا بنی یعقوب و هدی صابر و هاله سحابی تا یادآوری کشته شدگان و آسیب دیدگان جنبش سبز در انتخابات سال 88 و دیگر فعالان سیاسی و اجتماعی تا به امروز از جمله فرزاد کمانگر و ... و شعر روی آن از خون جوانان وطن بود. مراسم پس از خواندن چند شعر و سرود و در نهایت با خواندن سراومد زمستون و حال و احوال پرسی و دیده بوسی با همدیگر به پایان رسید.
آماده کردن و نشان دادن چنین کلیپی از طرف یکی از خانواده های کشته شدگان جنبش سبز، کاری نو و جالب توجه بود و شاید بتواند سرآغازی بر این باشد که خانواده های کشته شدگان جدید و حامیان شان، خانواده هایی که سال ها پیش در بدترین شرایط و بدون یار و پشتیبان، آسیب های بسیار جدی دیدند را نیز ببینند و با آنها همدردی کنند.
ما خانواده های قدیم و جدید و تمامی دادخواهان در جمهوری اسلامی، در نبود آزادی بیان و اندیشه و قلم، عزیزان مان را از دست دادیم و درد همه ما یکی است و درمان اش نیز می تواند یکی باشد.
یاد سهراب و تمامی رهروان آزادی گرامی باد!

منصوره بهکیش
25 تیرماه 1392

Tuesday 16 July 2013

جنبش دانشجویی 18 تیر را گرامی می داریم / مادران پارک لاله ایران


جنبش دانشجویی 18 تیر را گرامی می داریم،

و حکم ناعادلانه دادگاه کهریزک را محکوم می کنیم!
18 تیر و آنچه گذشت هنوز زنده است و از یادها نمی رود. نه تنها دانشجویان و خانواده های آسیب دیده، بلکه مسوولان جمهوری اسلامی هم در رویارویی با مردم نمی توانند جنبش دانشجویی 18 تیر و آنچه گذشت را به سادگی به فراموشی بسپارند و در همین ارتباط کاندیدهای انتخابات مجبور شدند گوشه هایی از آن را بر ملا کنند تا شاید بتوانند رای بیشتری برای خود جمع کنند.
در 18 تیر سال 1378 و روزهای پس از آن و هم چنین در سال های بعد، تعداد زیادی از دانشجویان بازداشت و برخی نیز به اشکال مختلف آسیب دیدند و آنهایی که جان سالم بدر بردند، دیگر نتوانستند از یک زندگی عادی برخوردار باشند. نیروهای انتظامی و بسیج حاضر در صحنه با مجوز شورای امنیت ملی! وحشیانه به داخل کوی و خوابگاه‌های دانشجویی حمله می برند و ضمن تخریب اموال دانشجویان، آنان را مورد ضرب و جرح قرار می­دهند. در این حمله تعدادی مجروح می­شوند و بسیاری از دانشجویان بازداشت و تنی جند نیز کشته می­شوند. از تعداد کشته شدگان این فاجعه آمار دقیقی در دست نیست، ولی دانشجویی به نام عزت الله ابراهیم نژاد کشته و دانشجویی دیگر به نام فرشته علیزاده و دانش آموزی به نام تامی حامی فر ناپدید می شوند. اکبر محمدی هم که از جمله بازداشت شدگان بود، پس از چند سال با مرگی مشکوک در زندان فوت می کند. سرکوب و حمله وحشیانه به اعتراض های دانشجویان به همین روز ختم نمی شود و در روزهای بعد و سال های بعد نیز تکرار می شود. هنوز مشخص نیست مسوولان اصلی فاجعه کوی دانشگاه و سرکوب های پس از آن، چه سازمان ها و چه افرادی بوده اند؟
سعید زینالی نیز یکی دیگر از جوان هایی است که از 14 سال پیش و پنج روز پس از جریان 18 تیر از خانه ربوده می شود و هنوز خانواده اش نمی دانند که او را در چه ارتباطی و به چه جرمی بازداشت کردند و چه بلایی بر سرش آوردند. مادرش اکرم نقابی، سال هاست که پیگیر است و به هر کجا که گفتند رفته است، شاید از پسرش خبری بدهند، ولی هر کدام او را به اداره دیگری حواله دادند و می دهند. ایشان در مصاحبه با روز گفته است: "دو روز پیش دوباره رفتم اوین. این بار معاون اول زندان اوین گفت «پسر شما بازداشت بوده و تا سال ۸۱ هم در اوین زندانی بوده است ولی ۱۴ سال از زمان بازداشت او گذشته و از دست من به تنهایی کاری بر نمی آید و باید سایر مسئولان و ارگان ها کمک کنند ببینیم چه بر سر بچه شما آمده است». او به من گفت بروم پیش آقای آوایی در دادگستری و من دیروز رفتم. مادر سعید زینالی درباره دیدار روز یکشنبه خود با آقای آوایی توضیح می دهد: دیروز رفتم پیش آقای اوایی. با آقای تورج تماس گرفت و در حضور من صحبت کرد نمی دانم پشت تلفن به او چه گفتند که حالش بد شد، حالت گریه به او دست داد و بعد از قطع تلفن به من گفت من قول می دهم این قضیه را پی گیری کنم و مطمئن باشید قطعا خواهم کرد. بعد به آقای طائب زنگ زد و گفت باید سریع جلسه ای بگذاریم". چه زمانی می خواهند پاسخ این مادر دردمند را دهند، معلوم نیست!  
هم چنین حکم ناعادلانه دادگاه کهریزک، توهین آشکار به شکایت خانواده های داغدار و آسیب دیده است. خانواده هایی که چهار سال پیگیر این پرونده بوده اند و بارها برای پیگیری آن به این اداره و آن اداره رفته اند. در این سی و چهار سال که جمهوری اسلامی برقرار بوده است تا به حال هیچ حکم قضایی عادلانه ای صورت نگرفته است. چند پرونده از جمله قتل های زنجیره ای نیز در جمهوری اسلامی پیگیری شد، ولی در نهایت پرونده را بدون رسیدگی عادلانه بستند. پرونده قتل زهرا کاظمی نیز که درست ده سال پیش در چنین روزهایی در زندان اوین رخ داد، یکی دیگر از این موارد است. قاضی مرتضوی که متهم ردیف اول بازداشت غیرقانونی و شکنجه و قتل وی در زندان بود، تبریه و با محکوم کردن یکی از کارمندان رده پایین وزارت اطلاعات، پرونده بسته شد. 
در کشوری که انسان ها را برای داشتن اندیشه ای متفاوت یا برای پخش کردن یک اعلامیه به جوخه های اعدام می سپارند، حکم انفصال دایم از خدمات قضایی و پنج سال انقصال از خدمات دولتی به علاوه دویست هزار تومان جریمه نقدی، برای مسوولانی که مردم را برای ساده ترین خواست خود به زندان انداختند و جنازه های آنها را تحویل خانواده های شان دادند نه تنها ناعادلانه بودن سیستم قضایی حکومت اسلامی را نشان می دهد، بلکه توهین آشکار به شعور مردمی است که به شکل قانونی پیگیر ظلمی هستند که بر آنها رفته است.
ما با اینکه می دانیم حکومت های دیکتاتوری فاقد توان داشتن یک سیستم قضایی مستقل هستند و در نتیجه شکایت ها به نتیجه ای مطلوب نخواهد رسید و تنها افرادی مانند آقای روح الامینی که از وابستگان شان هستند را قانع می کند، ولی از تمامی آسیب دیدگان پرونده کهریزک و کوی دانشگاه می خواهیم که مسوولان جمهوری اسلامی را مجبور به پاسخ گویی و روشن کردن تمامی ابعاد آن فجایع کنند.
ما مادران پارک لاله بر سه خواست همیشگی خود؛ آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی، لغو مجازات اعدام، محاکمه آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته در طول حیات جمهوری اسلامی پای می فشاریم. ما اعتقاد عمیق داریم که در سیستم موجود، دست تمامی رده های به اصطلاح خودسر قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی از نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات و سپاه برای انجام هر نوع شکنجه و آدم کشی باز است و اگر بر این حق خود که داشتن یک سیستم قضایی مستقل است تاکید نکنیم، دوباره و دوباره این جنایت ها تکرار خواهد شد.

 مادران پارک لاله
24 تیرماه 1392

https://mail.google.com/mail/u/0/images/cleardot.gif


Saturday 6 July 2013

در آستانه چهار سالگی حرکت دادخواهانه مادران در ایران



تجديد پيمان حامیان "مادران پارک لاله" لندن ، در روز شنبه ششم جولاي، در میدان ترافالگار لندن با مادران پارک لاله (مادران عزادار)ایران
به  مناسبت چهار سالگی حرکت دادخواهانه مادران در ایران، یاران همیشگی مادران، بار دیگربا آنها تجدید پیمان کردند تجديد پيمان با مادرانی كه پي گيرانه علیرغم فشارها روزافزون -از زندان های طولانی مدت تا تبعید و گذشت زمان و عدم پاسخ گویی مسئولان-، مصمم تر خواسته های انسانی و بر حق را پیگیری.می کنند
مادران :1- خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر
شکلی هستیم.
2- خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
3- خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.
ما همچنان پیگیر و استوار، بر خواسته های بر حق مان پای می فشاریم!
مادران پارک لاله به خانم فاطمه گل گزی مادر افشین اسانلو، فعال کارگری و زندانی سیاسی که در زندان گوهر دشت، دچار سکته قلبی شد و در بیمارستان کرج جان باخت  تسلیت  می گویند
حامیان "مادران پارک لاله ایران" لندن /انگلستان
       حامیان "مادران پارک لاله" لندن، نهادی است مستقل که به هیچ گروه و سازمان سیاسی و مذهبی بستگی ندارد.























































Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning

Friday 5 July 2013

مادران پارک لاله: اگر امروز مطالبات خود را دنبال نکنیم، فردا دیر است!




مردم شریف و آزاده ایران! 
حال پس از گذشت چهار سال فشار روزافزون بر خانواده کشته شدگان زندان کهریزک و رفت و آمدهای پیاپی آنها برای شکایت و پیگیری پرونده و شرکت در جلسه های متعدد، بالاخره حکم دادگاه کهریزک به شکل غیررسمی اعلام شد. 

در سال های اخیر، انتخابات ریاست جمهوری در ایران همیشه با حرف و حدیث های فراوانی روبرو بوده است، اما در سال ٨٨ و به دنبال تقلب گسترده در آن، این انتخابات به یکی از بزرگ ترین چالش های جمهوری اسلامی در طول حیات سی و چند ساله خود تبدیل شد. چهار سال پیش مردمی که رای داده بودند، می خواستند بدانند رای شان چه شد و مردم معترضی که انتخابات را دموکراتیک نمی دانستند و رای ندادند، برای همراهی با جنبش مردمی و در اعتراض به دیکتاتوری جمهوری اسلامی به خیابان آمدند و صدای اعتراض شان را بلند کردند. پاسخ این اعتراض مسالمت آمیز مردم چه شد؟ پاسخ حکومت چیزی جز زندان و شکنجه و تجاوز و قتل مردم بی دفاع نبود و جوان های بسیاری بی گناه مجروح و کشته شدند. این سرکوب وحشیانه، نقض آشکار حقوق بشر در ایران بود و همه آزادی خواهان ایرانی و غیر ایرانی را به صدا در آورد. چند سال از آن تاریخ می گذرد و هم چنان خانواده های بسیاری به دنبال شناسایی و معرفی قاتلان فرزندان خود هستند، بدون آنکه کوچک ترین پاسخی از سوی حاکمان بشنوند.
حال پس از گذشت چهار سال فشار روزافزون بر خانواده کشته شدگان زندان کهریزک و رفت و آمدهای پیاپی آنها برای شکایت و پیگیری پرونده و شرکت در جلسه های متعدد، بالاخره حکم دادگاه کهریزک به شکل غیررسمی اعلام شد. سعید مرتضوی، حسن زارع دهنوی (معروف به قاضی حداد) و علی‌اکبر حیدری‌فر، سه مقام پیشین قضایی ایران، به مجازات پنج سال انفصال از خدمات دولتی و انفصال دائم از خدمات قضایی محکوم شدند و سعید مرتضوی از اتهام معاونت در قتل محمد کامرانی، یکی دیگر از قربانیان بازداشتگاه کهریزک، تبرئه شد، اما قاضی دادگاه مربوطه به‌ دلیل «گزارش خلاف واقع» او را به ۲۰۰ هزار تومان جریمه محکوم نموده است.
در طی این سال ها با وجود تمامی تلاش هایی که از سوی خانواده قربانیان، مدافعان حقوق بشر، مادران پارک لاله، مجامع بین المللی و ... صورت گرفته، هنوز بسیاری از فعالین مدنی، سیاسی و حقوق بشری، روزنامه نگاران، کارگران، زنان، حقوق دانان و غیرو در زندان هستند و بسیاری نیز مجبور به ترک اجباری کشور شده اند. علیرغم همه این فشارها، هنوز خانواده ها نمی دانند چرا و به چه دلیل فرزندان آنها را که به دنبال حق خود بودند، کشتند؟ چرا اجازه برگزاری مراسم آزادانه به آنها ندادند و پس از گذشت ۴ سال حتی اجازه برگزاری مراسم بر سر خاک عزیزان شان را نمی دهند؟ هنوز نمی دانند چه کسانی عزیزان شان را کشتند و آمران و عاملان این قتل ها چه کسانی بودند؟ و بسیاری سوال های بی جواب دیگر که در ذهن خانواده ها و مردمی که شاهد این همه ظلم و بی عدالتی بودند، وجود دارد و خانواده های بسیاری نا امید از پاسخ گویی نهادهای ذیربط، شکایت خود را در پستوی دل های خود نگاه داشته اند تا روزی بتوانند داد خود را بستانند.
در خرداد امسال دوباره انتخاباتی دیگر انجام شد و این بار علیرغم همه حرف و حدیث های قبل از آن و عدم شرکت بیش از ۱۴ میلیون نفر از واجدین شرایط رای دادن رئیس جمهوری که مدعی کلید تدبیر است، با شعار دولت اعتدال و امید از صندوق آرا بیرون آمد. صرف نظر از اینکه کسانی رای دادند یا رای ندادند، این حق، جزو حقوق شهروندی ماست که از دولت منتخب بخواهیم پاسخ مردم را بدهند. این مطالبه خانواده ها ی کشته شدگان و زندانیان به ویژه از سال ٨٨ به بعد است که داد خود را از بیدادی که بر آنها روا داشته اند بگیرند. از چند ماه قبل از شروع انتخابات نیز، سر کوب و بگیر و ببند ها شدت گرفت و آن هایی که به مرخصی آمده بودند را دوباره به زندان باز گرداندند و فضای سرکوب گرانه و پلیسی را بر جامعه تشدید کردند و این روند بازداشت و دادن حکم های سنگین و اعدام کمابیش ادامه دارد و بی سرو صدا در زندان های مختلف انجام می شود.
دراین میان شرایط غیر انسانی حاکم بر زندان ها به ویژه زندان گوهردشت (رجایی شهر) به حدی وخیم است که در تاریخ سی و یک خرداد تعدادی از زندانیان سیاسی این زندان و در اعتراض به شرایط سخت زندان و خواست های صنفی خود، برای مدت ۴٨ ساعت دست به اعتصاب غذا زدند و تاکید کردند اگر این وضعیت ادامه یابد، اعتصاب شان را تمدید خواهند کرد. هم چنین در این تبعیدگاه زندانیانی فراموش شده هستند که با حکم های بسیار سنگین، سال هاست در بندند یا زیر حکم اعدام بسر می برند. وجود انواع و اقسام شکنجه در زندان رجایی شهر و بی توجهی به وضعیت زندانیان، آنجا را تبدیل به یکی از مخوف ترین زندان های دنیا کرده است و این روند در پروسه خود تاکنون منجر به فوت تعدادی از زندانیان بی گناه در این زندان شده است که آخرین مورد، مرگ مشکوک افشین اسانلو کارگر زندانی است. این مرگ اولین مورد نبوده و متاسفانه شاید آخرین مورد نیز از سلسله مرگ های زندانیان سیاسی در زندان جمهوری اسلامی نباشد. مرگ هایی که بدون هیچ پاسخی سال هاست که در زندان های جای جای کشور اتفاق می افتد و هیچ گروهی مسئولیت آن را نمی پذیرد. مرگ ستار بهشتی، هدی صابر، دگمه چی و ... از جمله این مرگ هاست که در همین چند سال اخیر اتفاق افتاده است.
ما مادران پارک لاله تلاش می کنیم صدایی از جنبش دادخواهی مادران و خانواده های آسیب دیده در جمهوری اسلامی باشیم و از همه ایرانی ها از هر صنف و طبقه یا هر نژاد و جنسی می خواهیم که بر مطالبات محوری خویش پای بفشارند و مسئولین کشور را پاسخگوی مطالبات خود کنند. ما نیز همگام و همدوش با مردم و ضمن تاکید بر سه خواست همیشگی خود، به دنبال تحقق آنها خواهیم بود و بر عهدی که بستیم، تا رسیدن به خواست های خود از پای نمی نشینیم.
ما تاکید می کنیم که در اولین گام باید همه زندانیان سیاسی و عقیدتی آزاد شوند و هیچ کس به دلیل داشتن عقیده ای متفاوت و مخالف با حکومت، با زندان و شکنجه و ... مواجه نشود. این خواستی است که ما پیگیرانه دنبال خواهیم کرد و از هرفرصتی برای طرح آن استفاده می کنیم. ما از همه اقشار مردم؛ از زنان، کارگران و همه زحمت کشان، حقوق دانان، حامیان حقوق کودکان، فعالین مدنی، سیاسی و همه پویندگان حقوق بشر می خواهیم که با طرح مطالبات خود پیگیرانه به دنبال تحقق آن ها باشند. 


مادران پارک لاله
۱٣ تیرماه ۱٣۹۲