Sunday, 31 March 2013

شنبه ششم ماه آپریل 2013 ،آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی


همبستگی و هم صدائی با مادران پارک لاله (مادران عزادار)
آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
شنبه ششم ماه آپریل 2013 ساعت دو تا سه بعد از ظهر
ما حامیان "مادران پارک لاله" در لندن، با مادرانی که فرزندان خود را از دست داده و یا چشم انتظار رهائی فرزندانشان از زندان هستند اظهار همدردی و همصدائی میکنیم در اغاز بهار بیاد مادرانی هستیم که پس از گذشت چهار سال درد و فراق فرزندان از پای ننشستند و امروز بیاد فرزندان از دست رفته شان با گام های استوار تر خواستاربرقراری عدالت و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران هستند  
مادران براي دستیابی به حقوق بشر و حقوق شهروندی و آزادي ودموکراسی؛ و خواهان صلح هستند .ما بار دیگر مصرانه بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله تاکید مي کنیم:.: آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو مجازات اعدام و لغو کشتار انسان ها به هر شکلی. محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی هستیم.
به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " ما شنبه ششم ماه آپریل-بین ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال گالری لندن جمع می شویم و تاکید می کنیم که:
پایان تعقیب و آزار مادران داغدار و دادخواه و آزادی ژیلا کرم زاده مکوندی و حکیمه شکری خواست فوری ماست
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان

Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning
Saturday: 6Th.April 2013
15.00 – 14.00: Time
Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery)
Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line

In Solidarity and Sympathy with Mourning Mothers of Iran

We, the supporters of Mothers of Laleh Park sympathise with those mothers whose children have been executed or are waiting to see their children freed. At the beginning of spring we remember those mothers who after three years of separation from their loved ones, are still adamant to achieve their goal. Today, in memory of their children, they demand freedom of all the political prisoners and prisoners of conscience.
Demands of the Mothers of the Laleh Park: - “No to War”، -Unconditional release of all political prisoners،-Abolition of capital punishment،-Identification, detention and punishment of those who had committed crimes for the past 33 years in Iran.
Stop persecution of Mourning Mothers and their supporters in Iran, NOW.Free Jeela Karamzadeh Makvandi  and Hakima Shokty
We the Supporters of the Mourning Mothers of Laleh Park, once again, gather in front of the National Gallery in London on Saturday 6 April 2013 between 2 and 3pm to add our voice to their demands. Please come and join us there.
Supporters of the Mourning Mothers of Iran- London
Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning


ژیلا کرم زاده مکوندی و حکیمه شکری از مرخصی نوروزی محروم شدند





ژیلا کرم زاده مکوندی در روز ششم دی ماه 1390 به منظور اجرای حکم دو سال حبس تعزیری بازداشت شده است. او در طی این مدت از مرخصی استفاده نکرده و از ملاقات با خواهرش محروم بوده است. خواهر ژیلا از بیماری فلج عضلانی رنج می برد و امکان حضور در زندان اوین را ندارد. مادر ژیلا فوت کرده و او با خواهرانش زندگی می کرده است و به آنها وابستگی زیادی دارد. آنها مدتها است که به امید مرخصی روزها را سپری می کنند.  
نزدیک به سه ماه از زمانی که قرار بوده ژیلا به مرخصی بیاید، می گذرد. خواهرش چهار هفته است که هر سه شنبه برای انجام مقدمات این مرخصی به دادستانی تهران در پارک شهر مراجعه می کند ولی پاسخ درستی به او نداده اند. بالاخره طبق اظهارات آقای خدابخشی نماینده دادستان قرار می شود در ازای گذاشتن سندی به عنوان وثیقه، او برای نوروز به مرخصی بیاید. خانواده مکوندی سندی برای ارایه به دادستانی نداشتند ولی از طریق یکی از دوستان این سند مهیا می شود و پس از مراجعه، آقای خدابخشی می گوید من فردا می خواهم به مرخصی بروم و این مرخصی بماند برای پس از عید نوروز.
حکیمه شکری نیز از یکم آبان 1391 به منظور اجرای حکم سه سال حبس تعزیری بازداشت شده است. مادر او در شهرستان زندگی می کند و امکان رفت و آمد برای ملاقات دخترش را ندارد و در طی این مدت فقط یک بار توانسته است به ملاقات وی برود.  
در زندان به حکیمه می گویند اگر سندی آماده کند، می تواند برای عید به مرخصی برود. ابتدا او و خانواده باور نمی کنند ولی پس از موافقت کتبی مسوولان زندان، خانواده سندی را برای وثیقه آماده می کنند. آنها نیز مانند خانواده مکوندی پس از مراجعه به دادستانی با همان پاسخ از طرف آقای خدابخشی روبرو می شوند یعنی نماینده دادستان آنها را نیز به بعد از عید حواله می دهد. 
یکی از دوستان ژیلا و حکیمه پیامی فرستاده است: "آقای خدابخشی بداند که با این همه تلاش او دعای خیرخانواده زندانیان بدرقه راه  اش است. شاید بتواند دراین شب های تعطیلات که برای او زودتر از بقیه مردم شروع شده، آسوده بخوابد.
کاش مسئولین حکومتی اندکی و تنها اندکی به وظایف قانونی خود عمل می کردند. آنچه مدتهاست از رفتار آنان برداشت می شود، سلب مسئولیت های قانونی و اخلاقی از خود و تنگ کردن عرصه بر مردمی است که کارشان به ایشان واگذار شده، مردم به جای خدمت از اینان چیزی جز اذیت و آزار و کارشکنی نمی بینند. ما از مسئولین و در این مورد خاص از نماینده دادستان آقای خدابخشی می خواهیم که قدری هم از وقت خود را برای انجام وظیفه و رسیدگی به مسئولیت های شان بگذارند تا لااقل مراجعین بتوانند به قدر پر کاهی از حقوق حقه خود بهره مند شوند.

30 اسفند 1391

Wednesday, 27 March 2013

خانواده های دراویش زندانی: زندانیان ما در آستانه مرگ قرار دارند



• وضعیت دراویش زندانی در زندان به شدت وخیم است در استانه مرگ قرار دارند و اما هیچ کسی توجهی نمیکند ...


کلمه: “دراویش تحت فشار هستند برای اینکه از حق خودشان از اعتقادات خودشان دفاع می کنند ما هیچ خواسته سیاسی نداریم، مقاصد سیاسی نداریم و اعضای خانواده های ما به دلیل دفاع از عقیده و مکتب مان زندانی هستند. دراویش خیلی تحت فشار و ازار و اذیت هستند و هر کجا هم که می رویم دادستانی و قاضی و سایر مسولان جواب درستی به ما نمی دهد. وزارت اطلاعات شده قاضی و دادستان و همه کاره و وضعیت دراویش زندانی در زندان به شدت وخیم است در استانه مرگ قرار دارند و اما هیچ کسی توجهی نمیکند”.

اینها بخشی از گفته های خانواده های دروایش زندانی است که در زندان عادل آباد شیراز دست به اعتصاب غذا زده اند و خانواده هایشان می گویند ۶۴ روز از اعتصاب تر و ۷ روز از آغاز اعتصاب خشک آنها می گذرد و وضعیت جسمانی بسیار وخیمی دارند.

صالح مرادی از ۱۹ ماه پیش و کسری نوری از ۱۵ ماه پیش در زندان عادل اباد شیراز زندانی هستند. دو درویشی که خانواده هایشان به “روز” می گویند نه مطالبه و خواسته سیاسی دارند نه چیز دیگر، آنها فقط به دلیل درویش بودن و مسائل اعتقادی شان بازداشت شده اند.

آقای نوری و آقای مرادی از ۷۰ روز پیش در اعتصاب غذا به سر می برند و برخی وب سایت ها از وضعیت وخیم جسمانی این دو نفر و بی هوش شدن آنها بر اثر اعتصاب غذا نوشته اند همسر صالح مرادی در مصاحبه با “روز” توضیح میدهد: همسر من امروز هفتادمین روز اعتصاب غذایش است که ۶۴ روز اعتصاب تر بوده اما از اول فروردین به دلیل عدم توجه مسولان به خواسته های او و آقای نوری، هر دو اعتصاب غذای خشک را اغاز کرده اند. وضعیت به شدت وخیمی دارند و ما نگران سلامتی آنها هستیم به خصوص که چند روز پیش موفق شدیم آنها را ملاقات کنیم دیدیم که فوق العاده ضعیف شده اند ۳۰ تا ۳۵ کیلو وزن از دست داده اند و اینقدر وضعیت شان وخیم بود که گفتیم تا شب دوام نمی اورند و دور از جان ، زنده نمی مانند. عصر همان روز متوجه شدیم که حالشان خیلی بد شده و آقای نوری بی هوش شده و آنها را به بهداری برده سرم وصل کرده اند.

اعتراض و درخواست این دو درویش زندانی انتقال وکلای دراویش گنابادی و مدیران سایت مجذوبان نور از بند ۲۰۹ زندان اوین به بند ۳۵۰ این زندان است. حمید رضا مرادی سروستانی، مصطفی دانشجو، امیر اسلامی، رضا انتصاری، امید بهروزی، افشین کرم‌پور و فرشید یدالهی فارسی، هفت وکیل دراویش گانابادی و یا همکاران سایت مجذوبان نور هستند که بیش از ۱۷ ماه است در بازداشت به سر می برند و به دلیل خودداری از حضور در دادگاه به سلول انفرادی منتقل شده اند. سایت مجذوبان نور، پایگاه خبری دراویش گنابادی است.

خانم مرادی می گوید: اعتصاب همسر من و اقای نوری سر این شروع شد که برادرانشان را در زندان اوین با وضعیت بسیار بد و با ازار و اذیت به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند در حالیکه آن دراویش تنها خواسته شان دادرسی عادلانه بود و چنین پاسخی گرفته بودند.

همسر صالح مرادی سپس از تجمع دراویش گنابادی در مقابل زندان عادل اباد شیراز در روز گذشته خبر میدهد و می گوید: دیروز تعدادی از دراویش گنابادی در اعتراض به این مسائل جلوی زندان عادل اباد شیراز تجمع کردند تا صدایشان از طریق مسولان زندان عادل آباد به گوش مسولان در تهران برسد اما متاسفانه صدای ما و اعتراض ما و درویشان را نادیده می گیرند. تا جایی که دیروز به جای توجه و رسیدگی، شنیدیم که همسر من و اقای نوری را با فشار و زور جلوی دوربین نشانده، دست آنها نان داده و گفته اند باید بخورید تا ما جواب رسانه های بیگانه را که شلوغ کرده اند با انتشار این فیلم بدهیم و بگوییم که اعتصاب نیستید. ما هنوز نمیدانیم آنها نان را مقابل دوربین و زیر فشار خورده اند یا نه اما کسی که ۷۰ روز در اعتصاب است نیاز به سرم دارد و چگونه می تواند نان بخورد؟ این چه بخروردی است می کنند که به جای رسیدگی به اعتراضات و خواسته های آنها مجبورشان میکنند جلوی دوربین نان بخورند؟

خانم مرادی می افزاید: همه دراویش تحت فشار هستند برای اینکه از حق خودشان از اعتقادات خودشان دفاع میکنند ما هیچ خواسته سیاسی نداریم، مقاصد سیاسی نداریم و اعضای خانواده های ما به دلیل دفاع از عقیده و مکتب مان زندانی هستند. دراویش خیلی تحت فشار و ازار و اذیت هستند و هر کجا هم که می رویم دادستانی و قاضی و سایر مسولان جواب درستی به ما نمیدهد. وزارت اطلاعات شده قاضی و دادستان و همه کاره.

بازداشت اعضای خانواده ها در تحویل سال

دقایقی پس از تحویل سال و آغاز سال نو، تعدادی از اعضای خانواده های دراویش زندانی بازداشت شدند. خانم یدالهی، مادر کسری نوری دیگر درویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز که در اعتصاب غذا به سر می برد می گوید: موقع تحویل سال ما خانواده ها برای اینکه نزدیک عزیزان مان باشیم که رد زندان به سر می برند سفره ۷ سین مان را مقابل زندان عادل آباد شیراز و پشت دیوارها چیدیم. دقایقی نگذشته بود که ۱۵ الی ۲۰ نفر از نیروهای امنیتی به ما هجوم اوردند سفره ۷ سین را برهم زدند و ۷ نفر از اعضای خانواده ها را داخل زندان عادل آباد کشاندند. با اصرارها و اعتراضات ما ۴ نفر را آزاد کردند و ۳ نفر را نگهداشتند که برای این ۳ نفر تشکیل پرونده داده و شب آزادشان کردند.

مادر کسری نوری می افزاید: این برخوردها فقط برای این بود که ما سفره ۷ سین چیده بودیم که کنار عزیزان مان باشیم و بگوییم که همیشه همراه و همفکر آنها هستیم و پشت شان ایستاده ایم.

خانم یدالهی که روز یکشنبه با فرزندش ملاقات حضوری داشته درباره وضعیت او می گوید: زندگی کسری و همین طور آقای مرادی با سرم درمانی ادامه دارد یعنی به خاطر فشارهایی که مسولان زندان عادل اباد می آورند آنها پذیرفته اند که سرم بزنند اما وضعیت جسمانی به شدت وخیمی دارند روز یکشنبه که انها را دیدیم به هیچ عنوان قادر به حرف زدن نبودند تا جایی که ما خانواده ها واقعا منقلب شدیم. آنها وضعیت وخیمی دارند و در آستانه مرگ هستند.

می پرسم با توجه به وضعیت وخیمی که اشاره دارید آیا از آنها خواسته اید که اعتصاب شان را پایان دهند؟ مادر کسری نوری می گوید: هر فردی خود تصمیم می گیرد و ما نمی توانیم از آنها تقاضا کنیم که کوتاه بیایند سلامتی شان برای ما بسیار مهم است اما تصمیم و اعتقادشان هم برای ما مهم است و به تصمیم شان احترام می گذاریم. پسر من ۲۳ سال دارد و دانشجو است. او ۱۵ ماه است بهترین لحظات زندگی اش را در زندان و در بدترین شرایط سپری میکند و تنها به خاطر عقیده اش بازداشت شده بقیه دراویش زندانی هم همین طور. آنها به خاطر عقیده شان و ایمان شان به خدا زندانی شده اند و به خاطر دفاع از حقوق دراویش.

خانم یدالهی سپس از مراجع بین المللی و مدافعین حقوق بشر میخواهد که “صدای تظلم خواهی و دادخواهی زندانیان دراویش را که بدون هیچ گناهی در بدترین شرایط به سر می برند و وضعیت سلامتی شان در خطر است بشنوند”.

پرونده مجذوبان

فرهاد نوری، فعال حقوق دراویش و مدیرسایت مجذوبان نور اما درباره وکلای دراویش و مدیران سایت مجذوبان نور که در بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می برند به “روز” می گوید: ۷ نفر از وکلای دراویش و مدیران سایت مجذوبان از شهریور ۹۰ در زندان اوین هستند ۴ جلسه دادگاه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی برای آنها برگزار شده و خود آنها چون وکیل هستند با تمامی قوانین کشور آشنایی کامل دارند و درخواست کرده بودند براساس قانون ، دادگاه شان علنی و با حضور هیات منصفه باشد و وکلای آنها امکان مطالعه پرونده شان را داشته باشند تا بتوانند دفاعیات شان را آماده کنند. متاسفانه در هیچ یک از آن ۴ جلسه به خواسته های آنها توجهی نشد و حتی وقتی سه تن از این دراویش از زندان به بیمارستان منتقل شده و در حال انجام معالجات پزشکی شان بودند با دستور قاضی صلواتی و شبانه به زندان بازگردانده شدند.

آقای نوری می افزاید: کارشکنی های قاضی صلواتی باعث شد این دراویش زندانی از او به دادگاه انتظامی قضات شکایت کنند و در دو نوبت یعنی ۲۷ دی ماه و ۷ بهمن ماه از حضور در دادگاه امتناع کنند. اما پیش از آن یعنی ۲۶ دی ماه سراغ حمید مرادی رفته و گفته بودند او را یمخاوهیم به دادگاه منتقل کنیم با توجه به اینکه قبلا این مساله منتقل نشده بود و اعلام نشده بود و از سویی نوع برخوردها طوری بود که به درگیری کوچکی در بند ۳۵۰ منجر شد و ماموران گفتند حمید مرادی را به ۲۴۰ منتقل میکنند که بقیه دراویش هم اعتراض کرده و گفتند ما همه با هم هستیم همه ما را ببرید. حمید مرادی و مصطفی دانشجو را همان زمان به بند ۲۴۰ و بقیه ۵ نفر را به بند ۲۰۹ منتقل کردند. سر و سبیل هایشان را تراشیدند و اینقدر آقای مرادی را در مقابل آقای دانشجو ضرب و شتم کرده بودند که خون استفراغ کرده بود و در همان وضعیت او را لخت کرده و داخل هواخوری ۲۴۰ رها کرده بودند. این اخبار و وضعیت که بیرون آمد به هر حال به گوش دو درویش زندانی در زندان عادل آباد شیراز هم رسید و انها هم در اعتراض به این مسائل دست به اعتصاب غذا زده اند.

به گفته اقای نوری “اقدام علیه امنیت ملی ، تبلیغ علیه نظام، حضور در فتنه ۸۸ و راه اندازی و مدیریت سایت مجذوبان نور” اتهاماتی است که به این دراویش نسبت داده اند و پرونده آنها در تهران به پرونده مجذوبان شهرت دارد.

علیرضا روشن و مصطفی عبدی دو درویش دیگر هستند که در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می برند. آنها هم از اول فروردین ماه دست به اعصتاب غذا زده بودند و آقای نوری میگوید: این دو نفر به صورت موقتی اعتصاب شان را شکسته اند اما روزه سیاسی می گیرند. به انها وعده داده شده که وکلای دراویش را از ۲۰۹ به بند ۳۵۰ برمی گردانند. آنها هم از این جهت اعتصاب را تبدیل به روزه سیاسی کرده اند.
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
چهارشنبه

Monday, 18 March 2013

مادران پارک لاله ایران سال نو را به سال همبستگی با دادخواهان برای ساختن دنیایی انسانی تر تبدیل کنیم


:مادران پارک لاله ایران

ما با خود عهد بسته ایم که در سال جدید با گام های استوار تری حرکت کنیم، قلب های مان را به هم نزدیک

 تر و همبسته تر کنیم و نگذاریم بیدادگری بر زندگی ما حاکم باشد.


ما فرا رسیدن بهار و نوروز را به تمام ایرانی ها در ایران و سراسر دنیا شادباش می گوییم و بهترین ها را برای همه انسان ها خواهانیم. باشد تا با دادن دست های مان به همدیگر دنیایی بسازیم که در آن از زندان و شکنجه و اعدام، از جنگ و خون ریزی، از تبعیض و تحقیر، از ظلم و بی عدالتی و از فقر و نابرابری خبری نباشد و همه بتوانیم در صلح و آرامش و آسایش زندگی کنیم.
سال 1391 را با دلی خونین و زخم هایی عمیق بر دل به پایان می رسانیم. ما ایرانی ها در حالی به سال نو قدم می گذاریم که بیدادگری در کشورمان ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی بیداد می کند و سی پنج سال است که برای ساده ترین خواست و حقوق انسانی خود دایم در معرض تهدید و تحقیر و تبعیض و بی عدالتی قرار داریم و به اشکال مختلف هزینه می دهیم.
این فشارهای روز افزون در شرایطی از طرف جمهوری اسلامی اعمال می شود که تلاش کوشندگان راه آزادی و برابری و عدالت جویی در ایران و سراسر دنیا هر روز بیشتر می شود، ولی شاید عزمی محکم تر و همبسته تر می خواهد تا بتوان این دیوار بیدادگری را شکست و فضایی امن و انسانی فارغ از تمام نابرابری های دینی، جنسی، قومی و اقتصادی، اجتماعی، سیاسی به وجود آورد.
گذشته را که مرور می کنیم، هر سال نسبت به سال گذشته عقب گرد کرده و با مشکلات بیشتری روبرو شده ایم. جمهوری اسلامی از یک سو ما را از داشتن یک زندگی انسانی محروم و هر روز محدودتر می کند تا به حداقل ها قانع شویم، از سوی دیگر رنگ و لعاب زندگی ماشینی و مصرفی را بیشتر می کند تا بدین وسیله ما را اسیر خود کند. اسارتی که در آن روابط انسانی و درستی گوهری نایاب شده ولی خشونت و دروغ گویی و تبعیض و مظلوم کشی باب شده است. 
از نقض حقوق بشر چه بگوییم که گزارش های مختلف خود گویاست، هرچند این گزارش ها قطره های بسیار کوچکی از مرداب بی عدالتی است که تن رنجور ما را در خود فرو برده و لازم است که آن را پالایش دهیم تا به رودی تمیز و جاری تبدیل شود که آب زلال اش در تمامی کوچه پس کوچه های کشورمان جاری شود و ما را سیراب کند. 
ما مادران پارک لاله به عنوان یک حرکت دادخواهانه بخش کوچکی از این حلقه همبستگی هستیم. ما تلاش می کنیم صدای دادخواهی تمامی مادران و خانواده های داغدار و آسیب دیده باشیم و با سه خواسته مشخص نزدیک به چهار سال است در این راه گام برداشته ایم و هزینه های بسیاری نیز داده ایم ولی هم چنان ایستاده ایم. 

-          ما خواهان لغو مجازات اعدام هستیم و با کشتار انسان ها به هر شکلی مخالف ایم.

-          ما خواهان آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.

-   ما خواهان محاکمه عادلانه و علنی و مردمی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی هستیم.

ما با خود عهد بسته ایم که در سال جدید با گام های استوار تری حرکت کنیم، قلب های مان را به هم نزدیک تر و همبسته تر کنیم و نگذاریم بیدادگری بر زندگی ما حاکم باشد.


هر روزتان نوروز باد، نوروزتان پیروز باد


مادران پارک لاله ایران

28 اسفند 1391


Tم.

Tuesday, 12 March 2013

بزرگداشت هشت مارس در بند زنان اوین


بزرگداشت هشت مارس در بند زنان اوین 



مادران پارک لاله: مراسم بزرگداشت ٨ مارس، روز جهانی زن با حضور همه زندانیان سیاسی حاضر در بند زنان، روز جمعه ۱٨ اسفند ساعت ۲۰ برگزارگردید.
شیوا نظرآهاری مجری برنامه بود و رئوس برنامه را اعلام می کرد.
ابتدا توسط شنبم مددزاده حوادث این روز مرور شد و تاریخچه ای از ٨ مارس گفته شد.
مهوش شهریاری از طاهره قره العین، زندگی و آثار آن برای حضار سخن گفت.
سپس نسرین ستوده قوانین و اشکالات آن در ارتباط با مسائل زنان در سالهای اخیر را بیان کرد و از ایرادات و ضعف این قوانین سخن گفت: طی سالهای اخیر قوانینی مربوط به تعدد زوجات، سنگسار و سن مسئولیت کیفری دختران و همچنین مجوز صدور گذرنامه از جمله قوانینی بودند که همچنان بلاتکلیف رها شده اند. مسکوت ماندن این لوایح، حقوق زنان را در وضعیت مخاطره آمیزی قرار می دهد که بعید نیست تمام دستاوردهای سه دهه مبارزه ی آنها را بی نتیجه کند. بنابراین طبیعی است که زنان در این خصوص سکوت اختیار نمی کنند.
حکیمه شکری از مادران پارک لاله گفت. او گفت: ٨ مارس بهانه خوبی است تا از مادران عزادار یا پارک لاله، از زنانی که برای اعتراض به خشونت و باز تولید آن هم قسم شدند سخن گفته شود، ابتدا از الهام از مادران آرژانتین گفته شد، از زنانی که شمع روشن با عکس شهدای جنبش سبز را در دست داشته و دور آبنمای پارک لاله راه می رفتند و با مردم از خشونت های به کار رفته علیه اعتراضات مسالمت آمیز صحبت می کردند، سخن گفت. از خواسته مادران: درخواست محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایتها، آزدای بدون قید و شرط زندانیان عقیدتی و سیاسی و این که پس از اعدام زندانیان سیاسی در اردیبهشت ٨۹ درخواست لغو مجازات اعدام هم به درخواستهای مادران افزوده شد، سخن گفت. در ادامه به تغییر نام مادران عزادار در آستانه یک سالگی و همزمان با
سپری شدن اولین سالگرد شهادت شهدای جنبش و انتخاب نام مادران پارک لاله بعنوان اولین میعادگاه زنان برای هم قسم شدن در اعتراض به خشونت برای ادامه مسیر اشاره شد. سپس از دستاوردهای مادران سخن گفت و عنوان شد مادران با تجمع هفتگی خود در پارک لاله و سایر پارکها، با حضور بر مزار شهدا، دیدار با خانواده های شهدا، زخمی و زندانیان سیاسی به مناسبتهای مختلف مصر به گرامیداشت یاد آنان و اطلاع رسانی هستند و تا آنجایی که می توانند تلاش می کنند یاد و خاطره شهدا و درخواست دادخواهی آسیب دیدگان، زنده نگه داشته شود. اعتراض به دستگیریها و ناعادلانه بودن دادگاهها و احکام صادره، فراموش نشود. مسئولین امنیتی و قضایی کشور را مخاطب اصلی خود قرار داده و با اعلام بیم از سیستماتیک بودن خشونتها تلاش می کنند تا از شدت خشونتها کاسته شده و تقاضای پاسخگویی را زنده نگه دارند. در خاتمه از آسیبهایی که در این مسیر نصیب مادران شد سخن گفت از ضرب و شتم ها، برهم زدن تجمع مادران، جلوگیری از تجمع بیش از دو زن در محوطه ی آبنما، جلوگیری از ورود زنان در عصر شنبه به داخل پارک، تهدیدات مکرر تلفنی، دستگیریهای پراکنده و چند روزه تا دستگیریهای وسیع ٣۰ روزه و در نهایت عنوان شد علاوه بر همه اینها حدود ۱۲ تن دستگیر و از یک تا چند ماه را در ۲۰۹ گذراندند و پس از آن به حبس از ۶ ماه تا ۵ سال محکوم شدند که
مجموع محکومیت آنها به ۲۵ سال می رسد.
در ادامه برنامه ۲ تن از زندان زندانی به نامهای کبری بنازاده و مریم اکبری منفرد از تجربه های مادرانه زندانیان سیاسی در طول سه دهه اخیر صحبت کردند.
ژیلا بنی یعقوب به معرفی کمپین یک میلیون امضاء پرداخت، و از تلاشها برای تغییر قوانین تبعیض آمیز و جلوگیری از تصویب قوانین تبعیض آمیز جدید و دست آوردها و آسیب ها در این مسیر سخن گفت.
مهوش شهریاری و ژیلا کرم زاده دو شعر در ارتباط با زنان خواندند.
ژیلا کرم زاده ، شعر سروده خود با عنوان جنس مادر که در واقع شرح حال مادران پارک لاله بود را برای حضار خواند.
همه زن بودند
جنس مادر
سیاهپوش گرد هم
روز نیمکتهای ممنوع
درد، درد مشترک
آنکه میدانست بر کدامین گور بگرید
و آنکه نمیدانست
ضربه ها شلاق وار فرو می آمد
و سیلی دستهای آلوده
گونه هاشان را نوازش چندش آور
و آنان همچنان دور میزدند
میدان را
در سکوتی تلخ
مادران آرژانتین بودند
روسریشان سپید نبود
فائزه هاشمی در ارتباط با جایگاه زنان در مدیریت کلان کشور صحبت کرد و از ضعف قوانین در این ارتباط و از بی توجهی مسئولین، نیاز و فقر کشور در این زمینه سخن گفت.
در این مراسم از خانمها، مهوش شهریاری با ۲۰ سال حکم که به هنگام شنیدن حکم خود به قاضی مقیسه گفت: آقای قاضی اگر حکم اعدام می دادید با کلاس تر بود، فریبا کمال آبادی با ۲۰ سال حکم که هنگام شنیدن حکم گفت: من در مدرسه هم همیشه نمره ام ۲۰ بود، تجلیل شد که هر یک مدت ۵ سال از حکم خود را گذرانده و پرسابقه ترین زندانی بند زنان محسوب می شوند.
همچنین از کبری بنازاده به واسطه گذراندن ۴ سال حبس و مسن ترین زندانی سیاسی بند زنان و شبنم مددزاده به واسطه گذراندن ۴ سال حبس و کم سن ترین زندانی سیاسی بند زنان تجلیل شد.
سپس زندانیان با دستهای حلقه شده سرود رهایی زن را خواندند و مراسم پس از حدود ۲ ساعت با صرف چای
و شیرینی با آرزوی آزادی و رهایی پایان یافت

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
دوشنبه  ۲۱ اسفند ۱٣۹۱ -  ۱۱ مارس ۲۰۱٣

فیلم هشت مارس روز جهانی زن، در خیابان های لندن

Saturday, 9 March 2013

به خشونت نه بگوئیم ۸ مارس روز جهانی زن،



همبستگی با زنان دربند و کوشندگان برابری در ایران
حامیان مادران پارک لاله لندن ، روز شنبه نهم مارچ سال 2013 ساعت یک تا پنج بعد از ظهر همراه با پلاکات ها و عکس زنان زندانی و پوستر بزرگی از نسرین ستوده که روی آن به انگلیسی و فارسی نوشته شده بود هم صدا با خیزش یک میلیونی زنان در مسیری طولانی همراه شدیم و همراه انان رهگذران را دعوت به همراهی نمودیم ،بیائید همگی با هم به خشونت نه بگوئیم: دیگر خشونت بس است بس


"خیزش  میلیونی زنان "  Million Women Rise 2013 ،در اطلاعیه شان از زنان خواسته بودند که لباس قرمز به تن کنند رنگی که سمبلی از زنان و خون خواهران ما که کشته شدند تجاوز شدند .خونی که سرشار از زندگی است .از این رو بسیاری از زنان تکه از لباسشان به رنگ سرخ بود
آنها سرود خوانان  یک تن ،هم آوا با عشقی مشترک ،خواستار پایان بخشیدن  به خشونت علیه زنان شدند.. عشق ما یگانه است در خواهری و همبستگی یک صدا با خیزش میلیونی زنان همراه شویم ، ما می توانیم
.بنا به آمار سازمان ملل متحد، از هر 3 زن در جهان، 1 نفر خشونت جنسی یا بدنی را تجربه می کند. خیزش یک میلیون نفری": حرکتی برای پایان بخشیدن به خشونت علیه زنان است

حامیان "مادران پارک لاله" عزادار، لندن،به مناسبت هشت مارس، روز جهانی زن، همراه با  تشکل سراسری زنان انگلیسی "خیزش  میلیونی زنان "  Million Women Rise 2013 ، به راهپیمائی در خیابان های مرکزی لندن، پرداختند .آنها در همبستگی با زنان زندانی و کوشندگان برابری در ایران، به همراه هزاران زن از عراق، تونس،افغانستان، انگلستان، کنگو،پاکستان، ایتالیا،مصر،ایران  سودان ، سومالی ، تا اسپانیا و....متحد و یگانه علیه خشونت، با شعار زنان متحد شکست ناپذیرند، زنان متحد جدایی ناپذیرند و توجه عابران را جلب نمودند. 
زنان صف اندر صف ، با نظم و ترتیب،، با رنگ های متفاوت چهره با شادی و همبستگی سرود خوانان به همراه موزیک مسیر طولانی را طی نمودند و در میدان ترافالگار به سخنان هم گوش فرا دادند هم صدا با هزاران زن از سراسر جهان خواهان برابری حقوق زن و مرد،عدالت برای زنان و جهانی عاری از خشونت شدند.
حامیان مادران پارک لاله لندن
در روز جهانی زن، روز همبستگی با زندانیان سیاسی عقیدتی زن ، و کوشندگان برابری در ایران،. و با قدر دانی از چهل زندانی سیا سی زن، در زندان هم صدا با مادران، بار دیگر مصرانه بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله، خواهان آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایات سی و سه سال گذشته در ایران شدند.

حامیان "مادران پارک لاله" عزادار، لندن/انگلستان


Tel : 0044-7952513869

Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning

Sunday, 3 March 2013

روز جهانی زن را گرامی می داریم مادران پارک لاله ایران





8 مارس در تمامی کشورها، روز اعتراض عمومی زنان علیه ستم و نا برابری است. بیش از 130 سال پیش در چنین روزی زنان کارگر کارخانه های نساجی شهر نیویورک برای اعتراض به شرایط غیر انسانی و نابرابر خود در محیط کار تظاهرات کردند، اما پاسخ اعتراض آرام و مدنی آنها سرکوب وحشیانه پلیس بود. از آن به بعد حرکت اعتراضی زنان ادامه یافت تا سرانجام در سال 1911 میلادی کلارازتکین زن مبارز آلمانی 8 مارس را به عنوان روز جهانی زنان پیشنهاد کرد و در سال 1977 یونسکو 8 مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. از آن سال به بعد زنان این روز را با برپایی مراسم گوناگون گرامی می دارند تا به خودشان و تمامی زنان جهان یادآوری کنند که برای داشتن جهانی بهتر و بدون تبعیض و تحقق خواست های عدالت خواهانه شان، راهی طولانی در پیش است و مبارزه ای مستمر و پیگیر را طلب می کند.

در سرزمین ما  ایران نیز زنان سال هاست که برای پاره کردن زنجیرهای ستم و بردگی و بر پا کردن پرچم آزادی و برابری در تلاش هستند، تلاش هایی که همواره با سرکوب گسترده رژیم های دیکتاتوری همراه بوده است. گستردگی و افزایش قوانین ضد زن در ایران، بخصوص در جمهوری اسلامی به اهرمی برای تضییع حقوق زنان بدل شده است و زنان سرزمین مان هنوز در موارد زیادی در خانواده، اجتماع، محیط کار، محل تحصیل و غیرو مورد خشونت و تبعیض قرار می گیرند. تبعیضی که هر روزه در تمامی لایه های بالایی و پایینی شهرها و روستاها شاهدش هستیم، ولی زنان مبارز ایرانی با شیوه های مختلف، فریاد آزادی خواهی خود را بلند کرده اند و در هر حرکت اعتراضی و دادخواهانه در صف اول مبارزه حضور دارند.

زنان ایرانی خواهان جهانی دیگر هستند، جهانی که زنان از حقوق انسانی برابر با مردان برخوردار باشند و هیچ انسانی به واسطه تبعیضی که از طرف حکومت یا جامعه به او تحمیل می شود، به ویژه به دلیل جنسیت خود مورد ظلم و ستم قرار نگیرد و همه انسان ها در صلح و آزادی زندگی کنند و از تمامی امکانات جامعه به عدالت بهره مند شوند. 

8 مارس (18 اسفند 1391) را در شرایطی گرامی می داریم که زنان ایرانی از طرف حکومت سراپا تبعیض و تحقیر جمهوری اسلامی به شدت تحت فشار هستند و از هر گونه برگزاری مراسم و سخنرانی و یادآوری آشکار این تبعیض مضاعف محروم اند و هر روز دامنه محدودیت و محرومیت بر آنها در تمامی سطوح جامعه بیشتر و بیشتر می شود ولی استواری و حق طلبی زنان ایرانی در این دوران سیاه و سخت چه در بیرون زندان ها و چه در درون زندان ها نشان داده است که زنان لحظه ای از مسیر دادخواهی عقب نشینی نخواهند کرد. هم چنین یادآور می شویم که افزایش بازداشت و دستگیری و دیگر محرومیت ها، حتی شکنجه و سنگسار و اعدام، هیچ گاه باعث نشده مادران و زنان این سرزمین از پیگیری خواسته های حق طلبانه خود ناامید شوند، بلکه آنان را در راه خود  مصمم تر کرده است.

 ما مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود: آزادی همه زندانیان عقیدتی و سیاسی، محاکمه و مجازات آمرین و عاملین همه جنایات صورت گرفته در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی، لغو مجازات اعدام؛ یاد و خاطره و راه همه زنانی که به دلیل پیگیری خواسته های انسانی خود کشته یا زندانی یا از زندگی اجتماعی و فردی محروم شده اند را گرامی می داریم.

ما تلاش می کنیم انعکاس صدای مادران و خانواده های زجر کشیده ای باشیم که می خواهند فریاد آزادی خواهی و عدالت جویی خود و فرزندان شان را به گوش جهانیان برسانند و در این راه از هیچ تلاشی دریغ نخواهیم کرد. ما هم چنین می خواهیم صدای دادخواهانه زنان و مردانی باشیم که برای رسیدن به جهانی عاری از خشونت و جنگ و نابرابری و بی عدالتی مبارزه می کنند و در راه این مبارزه طولانی دست همراهی تمامی آزادی خواهان و عدالت جویان کشورمان را به گرمی می فشاریم و به آنان نوید می دهیم که جهان دیگری نیز با همراهی تمامی دادخواهان ممکن است. 


مادران پارک لاله ایران 
 12 اسفند 1391
منتشر شده توسط مادران پارک لاله ایران 

آخرین کاج های خاوران را نیز شکستند!



جمعه چهارم اسفند با تعدادی از مادران و خانواده های جان باختگان به خاوران رفتیم. مادر لطفی نیز با چند نفر از خواهران و همسران پیش از ما به آنجا رسیده بودند. خواهر یکی از جان باختگان بلند بلند گریه می کرد و می گفت کاج محمود را شکستند! مادر لطفی نیز فریادش بلند بود و می گفت کاج انوش را هم شکستند! آنها چندین و چند بار کاج هایی که ما کاشته بودیم را کندند، چندین بار سنگ هایی که چیده بودیم را به هم ریختند، بارها گل هایی که گذاشته بودیم را این طرف و آن طرف پرت کردند ولی ما خسته نمی شویم و باز هم می آییم و می کاریم و آنجا را گل باران می کنیم.
دلم ریخت پایین، با نگرانی به دیگر سو چشم انداختم، آن جایی که خاک زهراست " کاج " او هم نبود، این کاج تنها کاج سبز باقی مانده از کاج های کاشته شده دست خودشان در دی ماه 1387 بود که پس از تخریب و بولدوزر انداختن دوباره آنجا کاشته بودند. درختچه ها و کاج هایی که نه جانی برای ماندن داشتند و نه زیبایی ای برای ما بازماندگان و برخی از خانواده ها نیز از این درخت ها بیزار بودند زیرا احساس می کردند که شریک جرم حکومت اند. درخت هایی که پس از مدتی همه به چوبی خشک بدل شده بودند ولی خانواده ها با نخ به ساقه های خشکیده آنها گل های تازه می بستند که پس از مدتی این درخت ها را نیز از خاک در آوردند و با خود بردند.

حالم خیلی بد شد، آن کاج بیچاره و بی حال را چندین سال پیاپی آب دادم تا کمی جان گرفت، آنها از اینکه هر بار لابلای شاخه های لغزان اش را پر از گل سرخ می کردم و زیرش نیز قاب کوچکی از عکس شش تایی خواهر و همسر خواهر و برادرهای کشته شده ام می گذاشتم، وحشت داشتند.
گاهی آدم می ماند که این اعمال ضد انسانی از طرف چه ارگانی است؟ از سازمان بهشت زهراست؟ از کلانتری خاورشهر است؟ از وزارت اطلاعات است؟ به هر کدام که اعتراض می کنیم می گویند کار ما نیست و ما بی خبریم. هرچند فرقی هم نمی کند، ولی بالاخره یک ارگانی باید مسوولیت این کارها را بپذیرد و به ما خانواده ها پاسخ دهد که چرا ما را از داشتن حداقل حق طبیعی مان به عنوان یک انسان و یک ایرانی محروم می کنند. به تازگی نیز ارگان دیگری وارد این معرکه شده است. پلیس امنیت هم مادران و خانواده ها را احضار می کند و با تعجب می پرسد چرا به خاوران می روید؟ و طوری برخورد می کند که گویی هیچ خبری از اعدام شدگان و گورستان خاوران و پیگیری های مادران و خانواده ها ندارد! 

واقعا این کارها به چه منظور است؟ می خواهند ما را بترسانند که دیده اند نتیجه عکس دارد، یا می خواهند ما را آزار دهند و شاید کمی هم موفق شده اند ولی چه حاصلی برای آنها دارد. چون می بینند که این فشارها ما را برای دادخواهی پیگیرتر و مصمم تر می کند. ولی گمان می کنم بیشتر از ترس شان است. آری آنها از مادرانی می ترسند که سال هاست با عوض کردن چندین وسیله عمومی خود را به خاوران می رسانند، مانند مادری که با وجود آسیب دیدگی پایش با هر سختی خودش را به خاوران رساند تا برای گرامی داشت یاد پسرش، گل های خاکش را تازه کند یا از مادری که با کمر خمیده خود را به خاوران می رساند و برایش شعر می خواند یا از مادر دیگری که شاخه های گل را با دست های لرزان اش با عشق در این گوشه و آن گوشه خاوران می کارد و با خود زمزمه می کند: این برای جواد، این برای علی، این برای گلی، این برای زهرا، این برای بیژن، این برای محمدعلی، این برای مهرداد، این برای محمود، این برای صادق و ... یا از همسران و خواهران و برادران و فرزندانی که در روزهای خاص کانال ها و گوشه گوشه خاوران را به زیبایی می آرایند و گل باران می کنند یا از ما خانواده هایی که با تمام فشارها و تهدیدها باز هم پیگیر و پیوسته به خاوران می رویم. 

آخرین کاج های خاوران را شکستند، با این گمان که می توانند ما را هم بشکنند!  ولی ما باز هم می رویم و آنجا را گل باران می کنیم و این پیگیری مادران و خانواده های خاوران است که آنها را می ترساند. این پیگیری هم مال امروز و دیروز نیست، سی و یک سال است که ما خانواده ها با تمام فشارهایی که حکومت وارد کرده است، برای اعتراض به نقض آشکار حقوق بشر و هم چنین برای جلوگیری از فراموشی و تکرار دوباره این جنایت های هولناک ایستاده ایم و پاسخ می خواهیم. حکومت هم می داند که دیگر نمی تواند انکار کند، چون مادران و خانواده های خاوران و شاهدان زنده همه جا حضور دارند و بسیاری از ایرانی ها و جامعه بین الملل و سازمان های مدافع حقوق بشر نیز از جزییات این جنایت ها باخبر شده اند و معترض و پیگیرند که چه اتفاق هایی در آن سال ها افتاده است و چه اتفاق هایی نیز بر سر خانواده های آنها تا به امروز آمده است و می آید و بالاخره هیچ راه گریزی جز پاسخ گویی برای حکومت نیست.

منصوره بهکیش
نهم اسفند 1391