Thursday 27 December 2012

دیدار مادران پارک لاله با عبدالفتاح سلطانی و همسر رضا شهابی




ما تعدادی از مادران پارک لاله برای دیدار با آقای سلطانی به بیمارستان سینای تهران رفتیم، وارد بیمارستان شدیم و به بخش وی آی پی رسیدیم، برخورد پرستار‌ها خیلی خوب بود و به محضی که ما را دیدند، گفتند: «به دیدار آقای سلطانی آمده‌اید؟ به اتاق شماره... بروید.» 
اتاق پر بود، آقای سلطانی با روحیه‌ای بسیار عالی روی تخت وسطی نشسته بود. دور تا دور ایشان را همه دوستان گرفته بودند، دو مامور یکی در انتهای اتاق و دیگری جلوی در ایستاده بودند، ولی مشکلی در ملاقات ایجاد نمی‌کردند. ما خیلی نگران سلامتی و وضعیت ایشان بودیم ولی با دیدن روحیه خوب این وکیل مبارز و همراه همیشگی‌اش خانم معصومه دهقان، گویی تمامی ناراحتی‌های ما بر طرف شد. البته آقای سلطانی نسبت به قبل کمی لاغر و ضعیف شده بود ولی چون روحیه خوبی داشت، این مشکلات نمود چندانی نداشت و همه خوشحال بودیم که توانستیم ایشان را بدون دستبند و پابند ببینیم.
آقای عرب سرخی نیز در تخت پهلوی آقای سلطانی بستری بود و تعدادی هم به دیدار ایشان آمده بودند. آقای عرب سرخی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت و در زندان دچار عارضه ستون فقرات شد و حدود دو ماه نیز در بیمارستان خمینی تحت درمان بوده است. 
چرا آقای سلطانی و امثال او را به بند می‌کشند و از حق داشتن یک زندگی فردی و اجتماعی محروم می‌کنند؟ او تعهدی به خود و جامعه داده است که باید به آن عمل کند و برای همین مسوولیت پذیری و پایبندی به تعهدش، تحمل دیدن او را ندارند.
پس از آن به دیدار خانم ربابه رضایی همسر آقای شهابی رفتیم. خانه‌شان را تازه عوض کرده بودند و هنوز وسایل سر جای خودش نبود. این زن با مادر و دو فرزندش با شرایط بسیار سختی زندگی می‌کنند، ربابه خانم با ترشی درست کردن زندگی خانواده را می‌چرخاند. ایشان خیلی نگران همسرش بود و می‌گفت: «رضا را به بیمارستان بردند ولی قرار بود‌ام آر آی هم انجام دهد که ماموران نگذاشتند و گفتند باید سریع به زندان باز گردیم. رضا شاکی شد و مامور با بد رفتاری و توهین به وی گفت» شما هزینه زیادی روی دست‌های دولت می‌گذارید «رضا هم خیلی ناراحت شد و در پاسخ گفت من در اعتراض به وضعیت‌ام مدتی است اعتصاب غذا کرده‌ام، حالا هم تا زمانی که به من مرخصی درمان داده نشود، اعتصاب دارو می‌کنم تا بتوانم با هزینه خودم مشکلی که شما برایم درست کرده‌اید را درمان کنم.» 
ما به همسرش گفتیم سلام مخصوص ما را به آقای شهابی برسانید و از ایشان خواهش کنید این کار را نکند، اعتصاب دارو خیلی خطرناک است و ممکن است به سلامتی‌اش آسیب بزند. مادر ربابه خانم اشک می‌ریخت و می‌گفت: «آخر معلوم نیست سر رضا چه بلایی بیاورند، دخترم هم که دارد به سختی زندگی را می‌گذراند و خیلی تنهاست. آخر مگر او چه کار کرده است؟»

مادران پارک لاله ایران
۷ دی ماه ۱۳۹۱


No comments:

Post a Comment