Saturday 28 June 2014

به مناسبت پنج سالگی حرکت دادخواهانه مادران در ایران

شنبه پنجم جولاي، ساعت دو تا سه بعد از ظهر

به مناسبت پنج سالگی حرکت دادخواهانه مادران در ایران
تجديد پيمان با مادران پارک لاله (مادران عزادار)

مادران خواهان آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، در ایران هستند.

به  مناسبت پنج سالگی حرکت دادخواهانه مادران در ایران یاران همیشگی مادران بار دیگر با انها تجدید پیمان می کنند و هم صدا با انها خواسته های مدنی را شان را خواستار شدند ما با انها در اين پنجسال هم صدا و همراه بوديم و رئوس خواستهاي حق خواهانه و مدني مادران پارك لاله را تكرار مي كنيم

آغاز حرکت اعتراضی مادران عزادار ششم تیرماه ۱۳۸۸ بوداز ان زمان پنج سال گذشته و مادران علیرغم فشارها و عدم پاسخ گویی مسئولان، خواسته های انسانی و بر حق شان را پیگیری.می کنند
مادران :1- خواهان لغو مجازات اعدام و کشتار انسانها به هر شکلی هستیم.
2- خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم.
3- خواهان محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان تمامی جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی از ابتدای تشکیل آن هستیم.
به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " ما شنبه پنجم جولاي، ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال آرت گالری لندن جمع می شویم 
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان


Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning
The Supporters of the Mourning Mothers of Iran- London is not linked to any political parties or religious organization حامیان"مادران پارک لاله" لندن،نهادی است مستقل که به هیچ گروه و سازمان سیاسی و مذهبی بستگی ندارد.

Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery)
Nearest Tube Charing Cross: Bakerloo and Northern line
Saturday: 5Th .July 2014
15.00 – 14.00: Time
In one voice and with solidarity with Mourning Mothers of Iran (Park Laleh)
We, the supporters of Mothers of Laleh Park, reaffirm our solidarity with the Mourning Mothers of Iran (Park Laleh) to commemorate the 5th anniversary of their movement.

We have been supporting those mothers who were persistently asking for their rightful demands and civil rights in the past Five years. Here again we repeat their voice:
“Five years is passed since the beginning of the protest movement in 2009 in Iran. “Since 26 June 2009, the mourning mothers gather in Laleh Park in Tehran every Saturday with the photos of their children and lit up candles and demand justice. They also used any peaceful means of protests to send their message across to the authorities.
“We are a group of mothers and families of those who have lost their lives or suffered during the Islamic regime of Iran who demand the followings:
Mourning Mothers of Iran asks for

STOP EXECUTION
Free Political Prisoners
Identification, detention and punishment of those who had committed crimes since the formation of Islamic regime in Iran.
We pursue our three main demands and will not back off until we achieve them.

Supporters of the Mourning Mothers of Iran- London

Saturday: 5Th .JuLY 2014

15.00 – 14.00: Time

به مناسبت پنجمین سالگرد حرکت مادران پارک لاله

دادخواهی مادران عمومی شده است! 

مادران ایرانی طی ۵ سال گذشته، درسراسر جهان در شهرهای مختلف ایران، اروپا و امریکا، تعریف کلیشه ای از مادر را تغییر دادند و خود را مادران ملتی دانستند که ندا و سهراب و مسعود و فاطمه و بهزاد و ترانه و اشکان و تمام شهدا و جان باختگان راه آزادی، عدالت و برابری و همه مفقود شدگانی چون سعید زینالی و همه مجروحان راه آزادی و اسیران در بند، فرزندان اش هستند

پنج سال از اولین تجمع مادران ایران، برای آزادی و عدالت در پارک لاله تهران گذشت. شنبه، ششم تیرماه ٨٨، در جریان جنبش سبز، عده زیادی از مادران و زنان جوان در هفتمین روز قتل ندا آقا سلطان، نماد زنان جوان آزادی خواه ایران، حوالی محل قتل او در پارک لاله، یادآور تجمع فعالان جنبش های مدنی، در برگزاری مراسم ٨ مارس روز جهانی زن و اول ماه مه روز جهانی کارگر، گرد هم آمدند تا در سکوت فریاد زنند: به کشتار پایان دهید، زندانیان سیاسی - عقیدتی را آزاد کنید و آمران و عاملان جنایت های ٣۱ ساله را محاکمه کنید.

در اولین تجمع، ۲۰ نفر از زنان بازداشت شدند و پس از طی هفته های متوالی بیش از ۱۰۰ نفر از مادران شنبه های پارک لاله، بازداشت و برخی از آنان به حکم های سنگین محکوم و باز روانه زندان شدند، ولی حمایت های مادرانه، ادامه یافت و بدین ترتیب مادران دادخواه به هم پیوند خورده و فشار و محدودیت هایی مقامات اطلاعاتی و قضایی، به ضد خود تبدیل شده و باعث پیوندی ناگسستنی بین مادران گردید و بار دیگر ثابت شد، زنان ایران از توانایی تبدیل تهدیدها به فرصت ها، به خوبی برخوردارند.

مادران ایرانی طی ۵ سال گذشته، درسراسر جهان در شهرهای مختلف ایران، اروپا و امریکا، تعریف کلیشه ای از مادر را تغییر دادند و خود را مادران ملتی دانستند که ندا و سهراب و مسعود و فاطمه و بهزاد و ترانه و اشکان و تمام شهدا و جان باختگان راه آزادی، عدالت و برابری و همه مفقود شدگانی چون سعید زینالی و همه مجروحان راه آزادی و اسیران در بند، فرزندان اش هستند و بدین طریق دادخواهی را به عرصه عمومی کشاندند و خود را "مادران عزادار" و در خارج از کشور "حامیان مادران عزادار" نام نهادند. پس از یک سال با بزرگداشت نام و یاد شهدا و اهدای شال های رنگین به تعدادی از مادران شهدای سبز، مادران عزادار تغییر نام داده و خود را "مادران پارک لاله "و در خارج از ایران "حامیان مادران پارک لاله" نام نهادند.

و اینک پنج سال است، مادران پارک لاله همه جا حضور دارند و حتی در زندان ایستاده اند. حکیمه شکری یکی از حامیان مادران پارک لاله با این که بیش از نیمی از حکم سه ساله زندان خود را تحمل کرده و طبق قانون می تواند آزاد شود، فقط به دلیل عدم امضای ندامت نامه از همراهی با مادران پارک لاله، متاسفانه هنوز در زندان است.

مادران پارک لاله، طبق میثاق اولیه خود، فریاد دادخواهی را همچنان در کنار خانواده ها و فرزندان ملت با هر جنسیت و تفکر سیاسی، متعلق به هر ملیت و قومی و با هر مذهب و آیینی، دست در دست و شانه به شانه ی هم، فریاد می زنند تا داد خود و فرزندان شان را باز ستانند.

مادران پارک لاله، عشق مادرانه را با بی عدالتی های روزافزون پیوند زده، همه روزه، کنار خانواده های شهدا، خانواده های جان باختگان دهه شصت و مادران خاوران، خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی، مفقود شدگان و مجروحان به ویژه خانواده های محکوم به اعدام، ایستاده اند و خواسته های خود را تکرار می کنند، تا ضمن همدردی با خانواده های آسیب دیده، مانع اجرای احکام اعدام شوند و خواسته های دادخواهانه ی خود را بیش از پیش فراتر از خانواده ها، به خواست عمومی مردم تبدیل کنند و یقین دارند، روزی مردم ایران شاهد آزادی سربلندانه زندانیان سیاسی و عقیدتی و محاکمه آمران و عاملان جنایت های ٣۶ ساله گذشته در دادگاه های عادلانه خواهند بود و مجازات اعدام در سرزمین ایران نیز تغییر خواهد کرد.

مادران پارک لاله ایران
۶ تیر ماه ۱٣۹٣

تحصن خانواده های زندانیان کرد محکوم به اعدام

حضور کنشگران کارزار لگام
• روز سه شنبه، جمعی از کنشگران لگام، در جمع متحصنان در مقابل زندان قزلحصار حضور یافتند و با آن ها اعلام همبستگی کردند ...





در ساعت ده صبح روز سه شنبه ۲۷/٣/۹٣، جمعی از کنشگران لگام، خانم ها فریده ی مرادخانی و نر گس محمدی و آقایان علیرضا جباری، محمد ملکی، فریبرز رئیس دانا و محمد نوری زاد در جمع متحصنان در مقابل زندان قزلحصار حضور یافتند و با خانواده های حامد احمدی، جمشید و جهانگیر دهقانی و کمال مولایی که از روز شنبه ی همان هفته در مقابل زندان تحصن کرده بودند، دیدار کردند. این زندانیان را از شنبه ۲۴/٣/۹٨٣ برای اجرای احکام اعدام به قرنطینه ی قزلحصار منتقل کرده اند. خانواده ها گفتند: قرار بود فرزندان ما را روز شنبه اعدام کنند؛ اما شب قبل از اعدام، دستور توقف حکم اعدام را به زندان ابلاغ کردند و برغم توقف حکم، تا کنون فرزندانمان را چند بار پای چوبه ی دار برده اند.           
    خانواده ها بسیار نگران بودند که هنوز زندانیان با لباس اعدام در قرنطینه هستند و در اعتصاب غذا به سر می برند.
    آنان می گفتند: ما از آقایان می پرسیم مگر اتهام عزیزانمان چه بوده است که آنان را به اعدام محکوم کرده اید؟   
    خانواده ها می گفتند در تاریخ ۲۷/٣/٨٨ و بعد از وقوع رخدادهای پس از برگزاری انتخابات در تهران، ما ازهمه چیز بی خبر بودیم که وزارت اطلاعات فرزندانمان را در منزل هایشان بازداشت کرد. ما یک سال از آنها بی خبر بودیم. نه ملاقات می دادند و نه حتی تماس تلفنی داشتیم. بعد از یک سال آنها را ۱۵ دقیقه ملاقات کردیم؛ و آنها اصلا قابل شناسایی نبودند. جمشید که ۱۲۰ کیلو وزن داشت مچاله شده بود و ٣۰-۴۰ کیلو بیشتر از وزنش نمانده بود. دندان یکی شکسته بود، پای دیگری آسیب دیده بود. آن یکی لکنت زبان شدید داشت؛ و حال آنکه قبل از بازداشت بچه ها سالم بودند. در همه ی این مدت فرزندان ما را در سلول های انفرادی نگه داشته بودند. وضعیت جسمی بچه ها خیلی بد بود. بعد از آن ملاقات، خانواده ها دوباره بی خبر ماندند. فرزندان ما را ۶ ماه به سلول های انفرادی همدان برده بودند و بعد هم چند ماه نیز آنها را به سلول های انفرادی بند ۲۰۹ اوین بردند. بچه ها از شرایط بسیار سخت و شکنجه هایی که شده بودند آسیب های سختی خورده بودند. می گفتند به عنوان غذا به آنها نان خشک از زیر در سلول می دادند. یکی از بچه ها در ملاقات به پدرش گفته بود آنقدر در سلول نگهم داشتند و آنقدر شکنجه شدم که حاضربودم حتی زلزله ی بم را هم گردن بگیرم. بچه ها بارها به خانواده ها اطلاع داده بودند که آنها را وادار کرده اند با چشم بند و پا بند برگه هایی را امضا کنند که حتی این برگه ها را ندیده بودند و از محتویات آنها کاملا بی اطلاع بودند؛ اما برای رها شدن از فشارها و شکنجه ها ناچار آنها را امضا کرده بودند. البته بازجو ها قول داده بودند که بعد از امضا ی این برگه ها آزادشان کنند.
    بالاخره پس از مدت های طولانی که در سلول های انفرادی به سر بردند، به دادگاه رفتند. رئیس دادگاه مقیسه بود و اجازه نداده بود که وکیل وارد پرونده شود. یکی از وکلای شناخته شده که کرد هم هست برای گذاشتن وکالتنامه و مطالعه ی پرونده به دادگاه رفته بود؛ اما قاضی مقیسه مانع حضورش شده بود. قاضی مقیسه ۱۰ زندانی کرد را تنها در ۱۰ دقیقه محاکمه کرده، و ۱۰ حکم اعدام برایشان صادر کرده بود .زندانیان بی پناه تلاش کرده بودند لااقل خودشان چند کلامی از خود دفاع کنند که مقیسه اجازه صحبت کردن به آنها نداده بود و با توهین آنها را وادار به سکوت کرده بود.
    بچه ها را به رجایی شهر منتفل کردند. بعد از مدتی آنها را به قزلحصار آوردند و بچه ها ۴۷ روز اعتصاب غذا کردند دوباره آنها را به رجایی شهر بردند و آلان هم برای اجرای حکم به قزلحصار آورده اند.
      در میان متحصنان کودکان ۲ و ٣ و ۶ ساله حضور داشتنند که از خانواده های محکومان به اعدام بودند و تحمل گرما و شرایط سخت محیط برایشان بسیار ناممکن و خطرناک بود.
    خانواده ها می گفتند دیروز ۲ اتوبوس از کرستان آمدند که خانواده های محکومان به اعدام دیگر را آورده بودند؛ اما ماموران امنیتی آمدند و گفتند: اگر برنگردید به جای ۴ نفر ٣۲ نفر را با هم اعدام می کنیم و خانواده ها رفتند.
    مادر جمشید انگشتر و ساعت پسر جوانش را در دست داشت و می گفت: در آخرین ملاقاتی که برای خداحافظی به ما دادند پسرم گفت: مادر جان اینها را از پسر بی گناهت به یادگار نگه دار. مادر هدیه های پسرش را بویید و بوسید و به زبان کردی با خدا مناجات، و از او طلب کمک کرد. فرزندان این مادر در زمان بازداشت ۲۱- ۲۲ ساله، و از کارگران زحمتکش کرد بودند که با دستمزد کارگری ۲ خواهر و پدر و مادر پیرشان را سرپرستی می کردند.
    پدرها می گویند فرزندان ما مسلح نبودند و هیچ وقت سراغ این کارها نمی رفتند. ابتدا که بازداشت شدند اتهاماتشان مشخص نبود. بعد آقایان گفتند امام جمعه را ترور کرده اند؛ وحال آنکه در زمان ترور امام جمعه بجه ها در سلول های اطلاعات بودند و خودشان بهتر از هر کسی می دانند که بچه ها بی گناهند. حالا هم می گویند آنها محارب اند.
    کنشگران کارزارلگام تا ظهر آن روزدر کنار خانواده ها نشتند و به درد دل های پدران و مادران و همسر ان محکومان به اعدام گوش دادند. گاه با آنها همدردی و گاه پوزش خواهی کردند؛ و از خدای متعال برایشان صبر و ایستادگی، و برای عزیزان پای چوبه دارشان رهایی و نجات آرزو کردند.
    کنشگران لگام و همه ی خانواده های زندانیان سیاسی محکوم به اعدام از مسئولان می پرسند که آیا اصلاحیه ی قانون مجازات اسلامی، مصوب سال ۹۲، تنها برای نمایش رسانه ای، یا به هدف اصلاح نظام قضایی کشور در گفتار و کردار تدوین شده و به تصویب رسیده است؟ ما می دانیم بر پایه ی این اصلاحیه که بواقع گامی هرچند کوتاه به پیش در راستای بهسازی عدالت قضایی است، بسیاری از کسانی که پس از تصویب این اصلاحیه اعدام یا محکوم به اعدام شدند می توانستنه اند از اجرای مجازات اعدام مصون بمانند. ازجمله اصلاحات این قانون می توان از مفهوم محارب یاد کرد که بر پایه ی آن کسانی را که به دلیل به همراه داشتن سلاح و تهدید و ارعاب با آن دستگیر نشوند نمی توان محارب به حساب آورد.
ما به امید فرا رسیدن روزی هستیم که عدالت اجتماعی، از جمله در زمینه ی قضایی، در کشورمان استقرار و تحقق یابد و تا آنجا که در توان داریم در راه تامین این هدف انسانی خواهیم کوشید.

کنشگران کارزارلگام - ۴/۴/۹٣ 
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 

Wednesday 11 June 2014

بازداشت های سال 88 و پس از آن چه شد؟

پرونده به گلوله بستن مردم 


باز هم خرداد، ماه خون و درد، ماه بازداشت های بی چون و چرا، ماه پرسش های بی پاسخ  که برگی خونین از برگ های دردمند تاریخ ایران را گشوده است، از راه رسید. روزهایی که  مردم معترض در اعتراض به نتایج انتخابات و ظلمی که دیکتاتورها بر آن ها روا داشتند، به خیابان آمدند و با باتوم و گاز اشک آور و گلوله، زندان و شکنجه، تجاوز و مرگ مواجه شدند. سرکوب وحشیانه پاسخ حاکمان دیکتاتور به مردم معترض خسته از دیکتاتوری بود. از آن پس تاکنون مادران پارک لاله تلاش کردند صدای دادخواهی این مردم معترض و تمامی خانواده های داغدار و آسیب دیده در طول دوران حکومت اسلامی باشند و علیرغم فشارها، تهدیدها و دستگیری ها، هم چنان پیگیرانه در کنار خانواده های کشته شدگان و آسیب دیدگان خشونت های حکومتی، به دنبال تحقق سه خواست انسانی خود هستند.


در پنج سال اخیر، علیرغم همه وعده و وعیدها هیچ اقدام عملی برای پاسخ گویی به خواست های بر حق خانواده ها انجام نشده است. آنان هم چنان پیگیرانه به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش های خود هستند. پرسش هایی از قبیل این که عزیزان شان توسط چه کسی و به دستور چه کسانی کشته یا مجروح و بازداشت شده اند؟ چرا اجازه برگزاری مراسم آزادانه به آنها داده نمی شود؟ چرا اعتراض مسالمت آمیز مردم به خشونت کشیده شد و مردم را به گلوله بستند؟ و بسیاری پرسش های دیگر که فقط با برپایی دادگاهی مردمی، علنی و عادلانه می توان امیدوار به یافتن پاسخی برای آن ها بود. 

یک سال از روی کار آمدن دولت روحانی که با وعده بهبود شرایط زندگی و آزادی زندانیان سیاسی روی کار آمد، می گذرد، ولی چه شد؟ نه تنها وضعیت حقوق بشر بهتر نشد، بلکه شرایط به مراتب بدتر شد. در این یک سال ما شاهد افزایش دستگیری ها و در نهایت افزایش چشمگیر اعدام ها بوده ایم، که در میان آنها جوانانی دیده می شوند که در زمان وقوع جرم کودک بوده و زیر 18 سال داشته اند و قریب به صدها نفر دیگر در انتظار اجرای حکم اعدام خود در زندان ها هستند. این موضوع به دغدغه اصلی مدافعین حقوق بشر و مخالفان اعدام در کشور بدل شده تا آن جا که هشدار های بسیار جدی به حاکمان ناقض حقوق بشر ایران داده شده است، اما دریغ از کمی دور اندیشی. حکومت به جای توجه به حداقل خواسته های مردم معترض، عرصه سرکوب و اعدام های وحشیانه را بیشتر می کند که نمونه آن حمله به بند 350 اوین و ایجاد محدودیت های بیشتر برای زندانیان و اعدام تلافی جویانه غلامرضا خسروی سوادجانی است. هم اکنون نیز چندین زندانی در خطر اعدام  قرار دارند که خانواده های آنان برای دادخواهی به نهادهای بین المللی نامه نوشته اند. از جمله علی چه بیشاط و خالد موسوی، دو عرب اهوازی، محمد عبداللهی، مصطفی سلیمی و علی و حبیب افشاری، چهار زندانی سیاسی کرد که حکم آنان برای اجرا به اجرای احکام فرستاده شده و چهار زندانی اهل سنت کرد، حامد احمدی، کمال ملایی و جهانگیر و جمشید دهقانی.

از روند یک ساله دولت جدید به روشنی می توان فهمید که قوای سه گانه در سرکوب مردم اتفاق نظر دارند و هیچ تصمیمی  برای جلو گیری از افزایش اعدام ها و آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و بهبود شرایط زندان ها وجود ندارد. دولت نسبت به اعمال خشونت آمیز قوه قضاییه در برابر مردم، سکوت اختیار کرده است. در کنار موج شدید افزایش اعدام ها، ما شاهد دستگیری های بیشتر و احکام ناعادلانه حبس و زندان هستیم. فقط در چند روز اخیر 12 وب نگار در چند شهر کشور برای فعالیت در شبکه های اجتماعی در مجموع به 135 سال زندان محکوم شده اند و ایران تبدیل به بزرگ ترین زندان روزنامه نگاران شده است. به گونه ای که هم اکنون 23 روزنامه نگار در زندان بسر می برند. این برخلاف وعده های انتخاباتی آقای روحانی است که قول باز کردن انجمن صنفی روزنامه نگاران و آزادی همه روزنامه نگاران زندانی را داده بود. نه تنها این وعده ها تحقق نیافته بلکه فشارها و دستگیری ها رشد فزاینده ای داشته است. این سرکوب های گسترده تا آن جا پیش رفته که در رده بندی جهانی آزادی مطبوعات در سال 2014 از میان 180 کشور، ایران در رتبه 173  قرار گرفته، یعنی یکی از سرکوب گرترین کشور های جهان در عرصه آزادی اطلاع رسانی شده است.

وضعیت زندانیان سیاسی نیز روز به روز بدتر می شود و در شرایط بسیار ناعادلانه و غیر قانونی در حبس بسر می برند، به طوری که زیر بار فشارها مجبور به اعتصاب غذا برای احقاق حقوق خود می شوند و در نتیجه آسیب های زیادی می بینند که گاهی جبران ناپذیر است. این شرایط نشان می دهد که نه تنها هیچ اراده ای برای آزادی زندانیان سیاسی وجود ندارد، بلکه هیچ اقدامی نیز برای بهبود شرایط زندان ها و زندانیان نمی کنند و شرایط را روز به روز سخت تر می کنند و زندانیان معترض را یا به زندان های دیگر تبعید می کنند یا در سلول های انفرادی مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار می دهند. بسیاری نیز با وضعیتی نامعلوم و گمنام در زندان های ناشناخته تهران یا در شهرستان ها در شرایطی به مراتب بدتر و با حداقل امکانات رفاهی که حق قانونی یک زندانی است، بسر می برند. این در حالی است که گاهی برای درهم شکستن مقاوت و همبستگی زندانیان سیاسی به آن ها حمله می کنند یا به اشکال مختلف از آن ها انتقام می گیرند.   

حکومت اسلامی که با شعار حمایت از طبقات محروم و آزادی، قدرت را به دست گرفت، نه تنها نتوانست وضعیت معیشت مردم را نسبت به گذشته بهتر کند، بلکه امکان سوء استفاده های مالی را باز گذاشت و از هر گونه پاسخ گویی به مردم و شفاف سازی پرونده دزدی های کلان، پرهیز می کند. نمونه اش پرونده فساد مالی اخیر است که با اعدام شتاب زده "مه آفرید خسروی" سر به مهر ماند. در مقابل حداقل حقوق کارگران به یک سوم خط فقر می رسد، پرونده اعتراض کارگران با شدتی هر چه بیشتر پیگیری می شود و این روند بی عدالتی و محدود کردن صدای آزادی خواهی در یک سال گذشته نیز ادامه می یابد. حکومت با ایجاد محدودیت های بیشتر برای نمایندگان واقعی و در بند کارگران؛ از جمله رضا شهابی، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، جعفر عظیم زاده و دیگران، تلاش می کند جلوی هر تشکل و مبارزات حق طلبانه کارگران را بگیرد و صدای عدالت خواهی آن ها را خفه کند.

در کنار سرکوب گسترده نیروهای کارگری و روزنامه نگاران، جنبش دانشجویی نیز از این سرکوب ها بی نصیب نماند. دانشجویان بسیاری به خاطر بیان عقایدشان یا فعالیت های مسالمت آمیز بازداشت و یا از تحصیل محروم شدند و جلوی ایجاد هر تشکل مستقلی را در دانشگاه ها می گیرند. منع بهاییان از تحصیل در دانشگاه ها نیز هم چنان به قوت خود باقی است و بازداشت های مکرر برای جلوگیری از فعالیت های حق طلبانه آن ها ادامه دارد. دراویش نیز از این خوان نعمت بی بهره نبوده اند و با احکام جدید فشار بر روی آن ها بیشتر می شود. هم چنین حکومت با تاکید بیشتر بر نظام سهمیه بندی جنسیتی، در جهت محدود کردن پذیرش زنان در دانشگاه ها بر آمده است و با تصویب قوانین جدید زن ستیز، به افزایش فشار به زنان روی آورده است و قصد دارد که زنان را بیشتر به سمت خانه نشینی سوق دهد. 

ما بر این باوریم که روند رو به تبعیض و محرومیت و محدودیت های بیشتر؛ اعم از جنسیتی، قومیتی، مذهبی، عقیدتی و ... تا نبود آزادی بیان و اندیشه هم چنان با شدت و حدت ادامه می یابد.   
     
این شرایط در حالی ادامه دارد که حکومت هنوز پاسخی مبنی بر چرایی و چگونگی کشتار و مجروح کردن مردم بی دفاع در خیابان و بگیر و ببندهای سال 88 و پس از آن را به خانواده های داغدار و آسیب دیده آن ها نداده است و می رود که این پرونده مانند پرونده کشتار دهه شصت و پرونده های مشابه پیش از سال 88 به فراموشی سپرده شود. در همین رابطه و برای به سکوت کشاندن خانواده های آسیب دیده پنج سال گذشته و فعالان جنبش سبز نیز هنوز تعدادی در زندان اند یا دوباره دستگیر می شوند.

ما مادران پارک لاله ایران، ضمن تبریک مجدد به مادران خاوران برای دریافت جایزه حقوق بشری گوانگجو به خاطر سی سال تلاش و ایستادگی دادخواهانه شان؛ بر سه خواست خود، آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ لغو مجازات اعدام؛ و محاکمه و مجازات آمران و عاملان جنایت­ های صورت گرفته در دوران جمهوری اسلامی تاکید می کنیم. ما هم ­چنان گذشته تلاش می کنیم صدای دادخواهی تمامی خانواده­ های ستم­دیده باشیم و تا رسیدن به خواسته­ های خویش از پای نخواهیم نشست و همه دادخواهان را به ادامه پیگیری خواست های بر حق شان فرا می خوانیم. 


مادران پارک لاله ایران

20 خرداد 1393

Saturday 7 June 2014

شنبه هفتم ماه ژوئن آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی لغو اعدام

شنبه هفتم ماه ژوئن
 آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
 لغو اعدام
به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " حامیان "مادران عزدار ایران" لندن شنبه هفتم ماه ژوئن 2014 ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال آرت گالری لندن جمع شدند بار دیگر مصرانه بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله تاکید مي کنند.خواسته ها: آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایات سی و پنج سال گذشته در ایران

تاکید می کنیم که:
آزادی زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی خواست ماست
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان


Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. Mourning
The Supporters of the Mourning Mothers of Iran- London is not linked to any political parties or religious organization حامیان"مادران پارک لاله" لندن،نهادی است مستقل که به هیچ گروه و سازمان سیاسی و مذهبی بستگی ندارد.