Tuesday 28 August 2012

نامه ی سرگشاده مادران پارک لاله به دبیرکل سازمان ملل و سران کشورهای غیرمتعهد




• مادران پارک لاله از سران کشورها خواسته اند، با مادران یا خانواده های کشته شدگان قدیم و جدید ملاقات کنند ...
ا
دبیر کل محترم سازمان ملل متحد،
جناب آقای بان کی مون و
دیگر سران شرکت کننده در شانزدهمین اجلاس کشورهای غیرمتعهد در تهران

آن چنان که ایرانی ها در سراسر جهان، به میهمان دوستی شناخته شده اند؛ ما، "مادران پارک لاله" و حامیان، حضور شما و سایر سران کشورهای غیرمتعهد در تهران را به فال نیک می گیریم . اما ناگزیریم نسبت به پذیرش دعوت جمهوری اسلامی ایران به عنوان میزبان " شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد"، از طرف شما، نهایت تأسف خود رابه صراحت، ابراز داریم. گرچه به خوبی می دانیم که سیاست های غیرانسانی و ریاکارانه جمهوری اسلامی، مانع دیدن واقعیت های موجود از شرایط دردناک مردم ایران خواهد بود، با این همه امیدواریم تجربه های طولانی تان در زمینه دفاع از حقوق ملت ها، در این سفر نیز، امکان شناخت موارد بی شمار نقض آشکار حقوق بشر و تعهدات بین المللی ایران را به وجود آورَد.
هیچ یک از ما مادران داغدیده، مادران دادخواه، "مادران پارک لاله"، پس از گذشتِ بیش از سی سال که فرزندان و عزیزان آزادی خواه خود را، تنها به خاطر داشتن اندیشه و باوری متفاوت با سران رژیم اسلامی، در زندان ها، شکنجه گاه ها یا در اعدام های فردی و جمعی، از دست داده ایم، هنوز نتوانسته ایم شبی را بی دغدغه را تا به صبح برسانیم. از یک سو داغدار عزیزان مان هستیم و از سویی دیگر نگران جوانان مشتاق و اندیشمند کشورمان هستیم که یا در زندان ها بسر می برند یا آواره در سرزمین های بیگانه اند یا در زیر سایه سنگین و هولناک سرکوب، بیکاری، بی فردایی، نبود برابری، آزادی و احترام به شأن آدمی، هر روز، از روز پیش نگران تر، به این می اندیشند که با وضع موجود چه باید کرد؟

دبیرکل سازمان ملل و دیگر سران شرکت کننده!
این روزها، به مناسبت حضور شما در تهران؛ جمهوری اسلامی، با گماردن پاسداران و نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و لباس شخصی های مسلح اش به اسلحه سرد و گرم، مردمی که بیش از سی سال است از داشتن حداقل رفاه، آزادی و داشتن یک زندگی آبرومند، محروم مانده اند را به خانه ها رانده یا تشویق به سفرهای خارج از تهران کرده که مبادا صدای دردمند مردم به گوش شما برسد. مردمی که سال هاست به اشکال مختلف تحت فشار و تبعیض و بی عدالتی بوده اند و هر روز صدای شان از گوش و کنار به سراسر دنیا و گزارش گران ویژه سازمان ملل نیز رسیده است. یک نمونه بارز آن کشتارهای دسته جمعی زندانیان سیاسی محکوم به زندان، درست در چنین روزهایی در بیست و چهار سال پیش بوده است که حکومت در طی این سال ها تلاش کرده مهر سکوت بر آن بزند و هر صدای اعتراضی از طرف خانواده ها و دادخواهان را در نطفه خفه کند، ولی خانواده ها هیچ گاه به این سکوت تن نداده اند و همواره تلاش کرده اند با حضور شان در خاوران و دیگر گورستان ها و برگزاری مراسم یادبود حتی پنهانی، یاد عزیزان شان را گرامی بدارند و صدای اعتراض خود را به سراسر دنیا برسانند. قتل عام مبارزترین آزادی خواهان و زندانیان سیاسی ایران، در سردابه ها و قتل گاه های پنهان و خوفناک رژیم، در تابستان ۱٣۶۷، و دفن دسته جمعی آنان، در گورهای بی نام و نشان در محلات دور افتاده تهران از جمله گورستان خاوران و دیگر گورستان ها در تهران و شهرستان ها، و کشف پیکرهای پاک عزیزشان توسط خانواده ها از زیر خاک، حادثه ای شوم و هولناک در تاریخ سیاسی ایران است. حادثه ای که با هیچ دلیل و برهانی پاک نمی شود و با هیچ رنگ و لعابی از یادها نخواهد رفت. حادثه ای که داغ شرم آن تا ابد بر پیشانی تاریک رژیم اسلامی باقی خواهد ماند و روزی تمامی دست اندر کاران باید در دادگاه های مردمی پاسخ گوی این جنایت ها باشند.
ما مادران داغدیده و دادخواه، شرح رنجی که بر عزیزان و خود ما طی سی و سه سال حکومت اسلامی، رفته بوده است را طی نامه ها و طومار های گوناگون به دفتر شما و به دست شما رسانده ایم. شاید اگر زودتر به رنج نامه های ما توجه شده بود، بی عدالتی رژیم اسلامی تاکنون ادامه نداشت. شاید اگر به شکایت های کشتارها در دهه شصت شمسی، توجه شده بود، حکومت به خود اجازه نمی داد که پس از اعلام نتیجه مخدوش انتخابات ریاست جمهوری در خرداد سال ۱٣٨٨ شمسی، بهترین جوانان ما را که در اعتراضی مدنی و خشونت پرهیز، در طلب رأی انکار شده خود و سپس خواستنِ ایرانی آزاد و دمکرات به خیابان آمده بودند را به دست لباس شخصی ها و باجگیران حرفه ای اش، در روز روشن و در برابر صدها چشم، مورد هدف گلوله قرار دهد و از بین ببرد و صدها فعال سیاسی - مدنی و روزنامه نگار را به صورت پنهان و آشکار بازداشت کند و در زندان هایی غیرانسانی مانند کهریزک زندانی کند و مورد شکنجه و تجاوز جنسی و در نهایت مرگ تدریجی در زندان و بیرون قرار دهد.
هم اکنون بسیاری از مادران پارک لاله تنها به جرم دادخواهی و همدردی با دیگر خانواده های داغدیده، یا در زندان یا محکوم به زندان اند. ده ها وکیل مدافع حقوق بشر به خاطر سوگند قانونی شان در اجرای وظیفه، یعنی دفاع از موکل شان، در زندان ها و زیر آزارهای روحی و جسمی اند. ده ها تن از زندانیان سیاسی اعتصاب غذا کرده اند. بسیاری از آنان در حال حاضر نیازمند دکتر و دارو یا مرخصی های استعلاجی اند. بسیاری از زنان و مادران فعال و دادخواه، با اتهام واهی فعالیت علیه امنیت کشور، به دور از خانواده، بلاتکلیف، در زندان ها پیر می شوند و فرزندان شان در نبودِ مادر، این بزرگ ترین موجود زندگی هر فرد، جوانی آغاز می کنند.
گرچه وظیفه حاکمان و دولت مداران هر کشوری که ادعا می کند با رای مردم آمده، ایجاد زندگی سالم و رفاه نسبی و شادمانی و برقراری امنیت و آزادی برای مردم است ، اما جمهوری اسلامی تا بن دندان مسلح، هم چون حکومتی بیگانه و دشمن، در برابر مردم ایران ایستاده است. پایه های فاسد و پوسیده حکومت اسلامی، آن چنان در شُرف تلاشی است که سران آن، ترسیده و مشکوک به همه چیز و همه کس، حتی مانع رسم معمول کمک رسانی به مردم، در زلزله اخیر آذربایجان شده و امدادگران را پس از ضرب و شتم، محبوس کرده و پس از چند روز، به خاطر تهدید دستگیرشدگان به اعتصاب غذا، با وثیقه های سنگین، آزادشان کرده اند. این شرایط به حدی غیرمنصفانه و تحقیرآمیز شده که مسوولان حکومتی، حرمت حریم هیچ فردی را دست نخورده باقی نگذاشته اند.
آیا در این مختصر، که تنها گوشه ای ناچیز از حوادثی است که در دوران رژیم اسلامی بر مردم، گذشته و می گذرد، رنگی از انصاف، عدالت یا رعایت حقوق بشر می بینید؟ آیا این همه جنایت و بی عدالتی و تبعیض، با ادعاهای دروغین و تقدس نمایی حاکمان ایران کوچکترین هم خوانی دارد؟
گرچه قادر نیستیم در این رنج نامه کوتاه، تمام موارد حقوق بشری که بطور سیستماتیک و حساب شده، به نام مذهب و فرهنگ و سنت، هر روزه، در ایران نقض می شود را ذکر کنیم، اما خوشحال و امیدواریم چنان که عنوان نموده اید، یکی از مسایلی که در مورد آن با جمهوری اسلامی وارد مذاکره خواهید شد، پرداختن به مساله نقض حقوق بشر در ایران باشد.
بدیهی است، همان طور که در آغاز آمد، پاسخ حاکمان مستبد رژیم، هرگز شما را به اصل حقایق و عمق فجایع رخ داده، هدایت نخواهد کرد. از این روی، از جناب عالی و دیگر سران کشورها در این اجلاس، تقاضا داریم تا با هوشیاری خود اجازه ندهید جمهوری اسلامی در فضای ساختگی و دروغینِ ایرانی امن و مردمی در امان، چشم شما را بر حقایق دردناک ببندند. تقاضا داریم در این فرصت کوتاه و استثنایی، با مادران یا خانواده های کشته شدگان قدیم و جدید و هم چنین با زندانیان سیاسی ملاقات کنید، به زندان ها بروید و در زندان ها با زندانیان سیاسی حرف بزنید. شاید نور امیدی به دل ها دمیده شود که فراموش نشده اند و هستند کسانی که از رنج آنان با خبرند یا می خواهند با خبر شوند.

مادران پارک لاله ایران
همبستگی جهانی حامیان با مادران پارک لاله ایران
ششم شهریور ۱٣۹۱

رونوشت:
-       نمایندگی حقوق بشر سازمان ملل، دیده بان ویژه ایران، جناب آقای دکتر احمد شهید
-    
   دبیرخانه اجلاس سران کشورهای غیر متعهد.
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 

Monday 27 August 2012

دیدار با مادربزرگ مبارز آرژانتینی،در خانه آنا فرانک- فرانکفورت


مادربزرگ مبارز آرژانتینی، رُزا رُزین بلیت 
ا


ُرزاُ رزین بلیت مادربزرگی ۹٣ ساله با چهره ای خندان و ظاهری آراسته و با صدای پرانرژی و قوی از مادران میدان مایو و از جنبش مادربزرگ ها در آرژانتین می گوید.
در خانه آنا فرانک، جمعی از آرژانتینی ها، ایرانی ها و آلمانی ها حضور دارند.
زن جوانی همراه رزا آمده که نوه ی اوست. نوه ای که وقتی مادر و پدرش ربوده شدند ۱۵ ماهه بوده و مادر بزرگ سرپرستی او را به عهده داشته است.
رزا رزین بلیت از دوران سخت دیکتاتوری در آرژانتین می گوید و فجایعی که اتفاق افتاد. از فرزندان ربوده شده، از حرکت خستگی ناپذیر مادران آرژانتینی که در ابتدا برای دادخواهی در میدان دمایو تجمع می کردند و به دنبال فرزندان مفقود شده ی خود بودند و سپس به عنوان مادربزرگ در جستجوی نوه های خود که پس از دستگیری مادران شان به خانواده ها تحویل داده نشده بودند.
مادر بزرگ ها می دانستند که نوه های آنان به خانواده های وابسته به حکومت سپرده شده اند. آنان با تلاش های فراوان به آماری نزدیک به ۵۰۰ نفر دست یافتند و برای پیدا کردن انان از پای ننشستند.
رزا از موفقیت مادر بزرگ ها برای یافتن ۱۶۰ نفر از این کودکان می گوید و این که دخترش هنگام دستگیری هشت ماهه حامله بوده و رزا موفق شده نوه ی دیگراش را هم پیدا کند. او اکنون دارای دو فرزند است و در آرژانتین زندگی می کند.
تعدادی از این نوه های بازپس گرفته شده، در حال حاضر خود از مدافعان حقوق بشر در آرژانتین هستند.
رزا همچنان از فجایع دوران حکومت دیکتاتوری در آرژانتین می گوید و از تلاش های مادران، مادر بزرگ ها و جوانانی که به آنان پیوسته اند. غروری در صدایش موج می زند و طنین صدایش سالن را به لرزه در می آورد، حضار مسحور سخنان رزا، هریک به نوعی ابراز احساسات می کنند.
مریم حکمت شعار از حامیان مادران پارک لاله فرانکفورت ضمن ابراز خوشحالی و تبریک برای موفقیت های مادران آرژانتینی از دادخواهی مادران ایران، از مادران خاوران، از مادران پارک لاله و حامیان آنان در سراسر دنیا، گزارش کوتاهی ارائه می دهد و به منظور همبستگی مادران ایران و مادران آرژانتین دسته گلی و تابلویی مزین به شعری زیبا از ژیلا مکوندی یکی از حامیان مادران پارک لاله که هم اکنون در زندان اوین دوران محکومیت خود را می گذراند و ترجمه شعر توسط هنرمندی آرژانتینی تقدیم رزا رزین بلیت می کند.
در این برنامه خدیجه مقدم از بانیان حرکت مادران پارک لاله در ایران و فعال جنبش زنان و محیط زیست، جمیله نیرمندی از حامیان مادران پارک لاله اسلو، منیره برادران از فعالان حقوق بشر و از جان بدربردگان دهه ۶۰ و منیره کاظمی از فعالان جنبش زنان شرکت داشتند.
حامیان مادران پارک لاله فرانکفورت با برپایی میز اطلاع رسانی در مورد زندانیان سیاسی – عقیدتی، جان باختگان سی و سه سال گذشته و زندانیان زیر حکم اعدام، مفقودین از جمله سعید زینالی و همچنین مجروحین به سوالات شرکت کنندگان در سالن پاسخ داده و در مورد سه خواسته مادران پارک لاله و حامیان شان توضیح دادند.

اشکهای چروکیده مادر
می چکد
روی زخمهای سرزمینم
طاقت جوانه می زند

شعر از ژیلا مکوندی
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 

Friday 24 August 2012

روز همبستگی با مادران خاوران



همبستگی و هم صدائی با مادران پارک لاله
روز شنبه روز همبستگی با مادران خاوران
شنبه اول سپتامبرساعت دو تا سه بعد از ظهر
همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" در لندن، با مادران خاوران.
 ده شهریور مقارن است با بیست وچهارمین سالگرد کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان 67 است در این بیست چهار سال بازماندگان کشتارشهریور 67 و اعدامهای گسترده دهه 60 به اشکال مختلف خواستار گشایش پرونده این کشتارها بوده اند.اما نه تنها به صدای آنان پاسخی داده نشده است بلکه اکنون چند سال است که بردر گورستان  خاوران قفل زده اند و به خانواده ها و مادران اجازه نمی دهند بر مزار فرزندانشان گردایند.
 خاوران در 14 کیلومتری تهران در جاده ی خراسان خطه شرقی در کنار گورستان ارامنه وبهایی ها قرار دارد. این گورستان با همه گورها متفاوت است نه سنگی بر گوری و نه نهالی و درختی .خاک است و خاک و زمینی است خشک که بارها و بارها ماموران حکومتی با بلدوزر خاک ان را زیر رو کرده اند که بگویند در این مکان در دهه شصت کسی دفن  نشده است  در حالیکه مادران خود شاهد دست های بیرون زده از خاک درتابستان سال 67 بودند. شبانه خاک را پس می زنند و گورهای دست جمعی فرزندانشان را می بینند.
مادران خاوران علاوه بر خواسته های مادران پارک لاله، همچنین  خواستار انند که:
-باز شدن در خاوران بر روی خانواده ها.
-اعلام اسامی ، زمان فوت ومحل دفن عزیرانشان
-اجازه ی نشانه گذاری و گل کاری بر مزار جان باختگان
-جلوگیری از دفن اموات دیگر بر خاک عزیزانشان
.
ما حامیان مادران ،پارک لاله لندن همصدایی خود را با شما مادران خاوران اعلام می کنیم . به همین منظور ایرانیان مقیم لندن، شنبه اول ماه سپتامبر-بین ساعت دو تا سه بعداز ظهر جلوی ناشنال گالری لندن با عکس عزیران شما و خواسته های برحق تان (اعدام را بس کنید!. آزادی زندانیان عقیدتی -دستگیری و مجازات قاتلین و مسببین جنایات سی و سه سال اخیر ایران) جمع می شویم
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان


Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. mourning
Saturday: 1 September2012
15.00- 14.00: Time
Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charring Cross: Bakerloo and Northern line

In Solidarity with Mourning Mothers of Iran (Mothers of Laleh Park)

This month’s event is in solidarity with Mothers of Khavaran

1 September 2012 is the twenty fourth anniversary of the mass execution of political prisoners in the summer of 1988. For the past 24 years, the families of those executed have, through every possible means, tried to legally challenge the killings. However, not only have their requests been ignored, but the Khavaran cemetery has also been closed to the public for the past three years so that the families and mothers cannot even visit their children’s graves.
Next to the cemetery for Armenians (Christians) and members of the Bahai religion, Khavaran cemetery, 14 kilometres from Tehran, is very different from other cemeteries in that there are no tombstones or green areas.  Khavaran consists solely of a stretch of dried earth where no permission for new burials has ever been given.  Worse still, the regime has bulldozed the “cemetery” on numerous occasions in order to destroy the evidence of this mass grave. Meanwhile, the mothers will never forget the image of the unburied hands of their children – many of the children had been buried at such shallow depths that their hands remained sticking out of the earth.
Mothers of Khavaran, in line with Mothers of Laleh Park (Mourning Mothers), are asking that the cemetery be opened to the families and that the names of their children, the dates of their deaths and the names of the burial sites be announced.  They also request the prohibition of new burials in existing graves.  Last but not least, they request the lifting of restrictions on the families of the children to place signs and lay flowers for their loved ones at the site.

We, in London, will stand in solidarity with these mothers in Trafalgar Square on Saturday 1 September 2012 from 2 pm to 3 pm and be their voice for their demands of a stop to the executions, the release of all political prisoners and the punishment of those responsible for the killings and crimes against humanity in Iran for the past 31 years.
Please show your support by joining us.

Supporters of Mourning Mothers of Iran (Mothers of Laleh Park) – London


Date: Saturday1 September2012
Time: 14:00 to 15:00
Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charing Cross: Baker

Monday 20 August 2012

هاشم شعبانی زندانی سیاسی عرب در حال مرگ است



• هاشم شعبانی زندانی سیاسی عرب پس از یکسال تحمل شکنجه روحی و روانی و شکنجه جسمانی هم اکنون در اغما است و احتمال مرگ وی وجود دارد ...
اخبار روز: هاشم شعبانی زندانی سیاسی عرب پس از یکسال و اندی تحمل شکنجه روحی و روانی و شکنجه جسمانی به دلیل احتمال فوت، روز چهارشنبه ۱۵.٨.۲۰۱۲ از بازداشتگاه اداره اطلاعات اهواز به زندان کارون این شهر منتقل شده است.

به گزارش فعالان حقوق بشر از اهواز؛ هاشم شعبانی که شاعر، دبیر دبیرستان های شهر خلفیه (خلف آباد) در جنوب شرق اهواز، فارق التحصیل ادبیات عرب و دانشجوی علوم سیاسی در مقطع کارشناسی ارشد است، بیش از یک سال است که در سلول های انفرادی اداره اطلاعات استان تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی و شکنجه جسمانی قرار گرفته است.
منابع حقوق بشری می گویند؛ مدیریت زندان کارون با توجه به وضعیت وخیم این زندانی سیاسی تصمیم به انتقال او به بیمارستان گرفت اما این تصمیم با مخالفت اداره اطلاعات مواجه شد. بنا به گفته فعالان حقوق بشر احتمال قوی وجود دارد که هاشم شعبانی در روزها یا ساعت های آینده بمیرد.
تا به حال ۶ زندانی سیاسی عرب در اثر شکنجه روحی وروانی و جسمانی در بازداشتگاههای مختلف ادارات اطلاعات شهرستان های حمیدیه، اهواز، دزفول، شوش و دیگر شهرها جان باخته اند.
غیبان عبیداوی از حمیدیه، محمد چلداوی از اهواز، رضا مغامسی از دزفول، محمد کعبی از شوش، ناصر آلبوشوکه از اهواز و علیرضا غبیشاوی از اهالی خلفیه بر اثر شکنجه مستمر در بازداشتگاههای اطلاعات کشته شده اند.

مطابق یک گزارش دیگر دیگر زندانیان سیاسی همپرونده با هاشم شعبانی چون؛ محمد علی عموری، هادی راشدی، برادران جابر و مختار البوشوکه، رحمان عساکره اطلاعی همچنان در زیر شکنجه قرار دارند.
مطابق این گزارش ٥ نفر از زندانیان سیاسی عرب در زندان کارون بنام های هاشم شعبانی نژاد شاعر - وبلاگ نویس و دبیر ادبیات عرب ، هادی راشدی دبیر شیمی، محمد علی عموری نژاد وبلاگ نویس، سید یابر البوشوکه و برادر وی سید مختار البوشوکه که توسط شعبه ٢ دادگاه انقلاب اهواز قاضی سید محمد باقر موسوی به اتهام محارب به اعدام محکوم شده بوده اند در تاریخ پنجم اوت توسط نیروهای اطلاعاتی از زندان کارون به بازداشتگاه وزارت اطلاعات منتقل شداند.
منابع حقوق بشری أضافه نموده اند که این افراد که دو روز پیش به زندان کارون بازگردانده شده اند در طی این ١٠ روز بشدت شکنجه شده و در شرایط روحی و جسمانی بسیار سختی بسر می برند که در اثر شکنجه استخوان هادی راشدی شکسته و هاشم شعبانی نژاد همکنون در حالت کما (اغماء)می باشد و وضعیت وی بسیار وخیم است.
شکنجه این زندانیان در زمانی انجام می شود که پرونده های آن ها در دیوان عالی کشور تحت بررسی می باشد. منابع محلی می گویند بعد از صدور حکم اعدام و تائید ان در دادگاه تجدید نظر، اهالی خلف آباد با یک تومار اعتراض خود نسبت به أحکام غیر قانونی و غیر انسانی صادره در حق این فعالان مدنی و فرهنگی را نشان داده اند. إمضاء کننده گان تومار که همگی از معتمدین، معلمان، شاعران و روشنفکران همراه با فعالان فرهنگی مساجد منطقه می باشند، فعالیت مدنی و فرهنگی این افراد را تائید کرده اند.

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
آدينه  ۲۷ مرداد ۱٣۹۱ -  ۱۷ اوت ۲۰۱۲

بیانیه ی مادران پارک لاله به مناسبت سالگرد اعدام های ۶۷




ا
* مسیر دادخواهی را چگونه باید هموار کرد؟
ما مادران پارک لاله و حامیان، کشتارهای دهه شصت و به ویژه کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را محکوم می کنیم و همراه با مادران داغدار دادخواهیم!



بیست و چهار سال از کشتار بی رحمانه زندانیان سیاسی در سال ۶۷ توسط مسوولان جمهوری اسلامی می گذرد. جنایتی که مصداق بارز "جنایت علیه بشریت" است و لایه های پنهان آن هر روز آشکار و آشکارتر می شود. در این سال های سیاه با وجود سرکوب شدید ارگان های مختلف امنیتی، مادران خاوران و خانواده های جان باختگان، زندانیان سیاسی جان به در برده، فعالان سیاسی و مدافعان حقوق بشر و در سال های اخیر مادران پارک لاله در ایران و حامیان در خارج از کشور، به اشکال مختلف به صورت فردی و جمعی تلاش های مستمری انجام داده اند تا بتوانند مسیر دادخواهی را هموار کنند.
شاید بتوان گفت فعالیت های مادران خاوران و خانواده های جان باختگان و جان به در بردگان در ایران با وجود تمام فشارهای وارده و تهدیدهای مداوم و در خارج از کشور با تمام کمبودها از اثرگذارترین این تلاش ها در جلوگیری از فراموشی و برای دادخواهی بوده است. تلاش هایی چون حضور دایمی در خاوران و دیگر گورستان های تهران و شهرستان ها، برگزاری مراسم یادبود، برگزاری سمینارها، ارتباط خانواده ها با یکدیگر، نوشتن مطالب و گزارش های افشاگرانه، انجام مصاحبه های اعتراضی، گفت و شنود با مردم کوچه و خیابان برای شناساندن ابعاد و عمق فاجعه و غیره.
کارزار ایران تریبونال نیز با الگو برداری از دادگاه راسل و با کمک حقوق دان های برجسته حقوق بشری، توانسته است با تلاش های چندین ساله خود و جمع آوری اظهارات برخی از بازماندگان و شاهدان بخشی هرچند بسیار ناچیز از این جنایات بی شمار را به شکل سیستماتیک به معرض دید همگان بگذارد و مورد بررسی قرار دهد.
به یقین می دانیم تا تحقق دادخواهی راه درازی در پیش است و تنها با افشاگری هم نمی توان در این راه موفق شد و باید برای گسترش فرهنگ دادخواهی تلاشی دو چندان کرد. دیر یا زود تمامی شرکای جنایت های جمهوری اسلامی در برابر دادگاهی مردمی و عادلانه در برابر دادخواهان قرار خواهند گرفت تا پاسخ گوی جنایت های بی شمار خود باشند و باید هوشیار بود تا مسیر دادخواهی منحرف نشود.
ما باید از تجربه پیروزی و شکست دادخواهان در دیگر کشورها درس بگیریم تا بتوانیم برای برقراری عدالت مسیر درستی را انتخاب کنیم تا دوباره این دور بی عدالتی تکرار نگردد.
ما می دانیم در حکومت های دیکتاتوری که نقض حقوق بشر و ارتکاب به جنایت از اصول ماندگاری حکومت شان است، هیچ گاه نمی تواند عدالتی برقرار گردد، اما می توان با روشی روشنگرانه و اعتراض های ملی و بین المللی از تکرار آن جلوگیری کرد و فضای عمومی را برای طرح دادخواهی فراهم ساخت. واقعیت این است که تجربه بسیاری از کشورهای جهان نشان داده است که پروسه عدالت انتقالی پس از جنگ یا پس از پایان دیکتاتوری، از طریق تشکیل کمیسیون حقیقت یاب و با کمک سه نیروی اصلی (خانواده ها، قربانیان و شاهدان جنایت ها؛ گروه ها و نهادهای حقوق بشری مانند عفو بین الملل یا نهادهایی اجرایی تر مانند دادگاه جنایی بین المللی و دولت های انتقالی و نیروهای وابسته به آن) متحقق شده است. شایان توجه است برای کشف حقیقت یک الگوی واحدی وجود ندارد و هر کشوری باید متناسب با نیازهای محلی خود، رویکرد مناسبی را برای برخورد با جنایت کاران و برای جلوگیری از تکرار جنایت و برقراری عدالت اختیار کند.

حال ما اعتقاد داریم برای کمک به روند کشف حقیقت در مورد جنایت های صورت گرفته در جمهوری اسلامی ایران می توان با کمک شبکه های واقعی و مجازی مشمل بر گروه ها و افراد دادخواه از هم اکنون آغاز به کار کرد. از یک طرف به جمع آوری و مستند کردن اظهارات بازماندگان و شاهدان عینی پرداخت و از طرف دیگر مسوولان حکومتی دیروز و امروز را وادار به پاسخ گویی در برابر جنایت های صورت گرفته در این سی و سه سال کرد و در کنار این فعالیت ها با ادبیات دادخواهی بیشتر آشنا شد تا بتوان مسیر رسیدن به آن را هموار کرد.

ما مادران پارک لاله با تاکید بر سه خواسته همیشگی خود؛ لغو مجازات اعدام، آزادی زندانیان سیاسی- عقیدتی، محاکمه و مجازات تمامی آمران و عاملان شریک در جنایت های جمهوری اسلامی؛ کشتارهای دهه ۶۰ و بخصوص کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷ را به شدت محکوم می کنیم و تا زمان دادخواهی و برقراری عدالت هم چنان ایستاده ایم.
ما برای گسترش فرهنگ دادخواهی و شفاف شدن مفاهیم وابسته به آن، سلسله گفت گوهایی را با برخی از دادخواهان و هم چنین با افراد متخصص در زمینه حقوق بشر و فعالان سیاسی و مدنی با گرایش های مختلف ترتیب داده ایم تا بتوانیم در این زمینه قدمی هر چند کوچک برداریم که به زودی این گفت و گوها منتشر خواهد شد.

مادران پارک لاله ایران
همبستگی جهانی حامیان با مادران پارک لاله ایران
۲٨ مرداد ۱٣۹۱ 

Tuesday 14 August 2012

همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" لندن، با مردم زحمتکش آدربایجان


همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" لندن، با مردم زحمتکش آدربایجان
تسلیت به مردم ایران
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان


Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. mourning
Saturday: 4Agust 2011
In Solidarity and Sympathy with population of Azerbaijan
Supporters of Mourning Mothers of Iran-London


توسط بازجویم از حکم زندان مطلع شدم، منصوره بهکیش



mansoure-behkish3.jpg

کمپين بين المللی حقوق بشر در ايران ـ منصوره بهکیش، از حامیان مادران عزادار(مادران پارک لاله) که بر اساس حکم دادگاه تجدید نظر به ۶ ماه حبس تعزیری و سه سال و نیم حبس تعلیقی محکوم شده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که بازجویش در تماس تلفنی به او حکم صادره را اعلام کرده است. او قبل از صدور حکم دو بار به وزارت اطلاعات فراخوانده شده و هر بار از او خواسته شده تا فعالیت هایش را کنار بگذارد. مبنای اتهامات خانم بهکیش عضویت در گروه مادران عزادار، شرکت در مراسم شهدای پس از جریان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و همچنین رفتن بر سر مزار خانواده اش که در دهه ۶۰ کشته شده اند، بوده است. وکیل منصوره بهکیش در تاریخ ۱۵ تیرماه حکم دادگاه تجدید نظر را رویت کرده است.
منصوره بهکیش با اظهار اینکه حکمی غیر منطقی و غیر منصفانه برایش صادر شده است، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« من جرمی مرتکب نشده ام، تازه شاکی هم هستم که چرا نظام خواهر و برادرهایم را در دهه ۶۰ کشت. آنها در طی همه این سال ها پاسخی به سوال های من که چرا و چگونه آنها کشته شده اند، نداده اند. در تمام این سال ها وقتی من سر خاک خانواده ام می رفم یا برایشان مراسم می گرفتم اذیتم می کردند. من برای همه این اتفاق ها شاکی بودم، هستم و خواهم بود تا زمانیکه پاسخی منطقی برای این اعمال بشنوم. حالا بعد از آنهمه اذیت و آزار با چنین حکم غیر منطقی مواجه شدم.»

این عضو گروه مادران عزادار با اظهار اینکه برخلاف روال قانونی وکیلش در جریان حکم صادره قرار نگرفته است، گفت: « به جای اینکه حکمم را به وکیلم ابلاغ کنند، بازجویم یک روز با من تماس گرفت و من را در جریان حکم گذاشت، بعد من به وکیلم تماس گرفتم و ماجرا را انتقال دادم، او هم به دادگاه رفت و حکم را خواند.»

منصوره بهکیش در ۲۲ خردادماه سال ۱۳۹۰ بازداشت و ۱۸ تیرماه همان سال با تودیع قرار کفالت از زندان اوین آزاد شد. دادگاه او در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب در ۴ دی ماه ۱۳۹۰ برگزار شد و در تاریخ ۱۵ فرودین ماه امسال(۱۳۹۱) به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به ۴ سال و نیم حبس تعزیری محکوم گردید که دادگاه تجدید نظر حکم او را به ۶ ماه حبس تعزیری و سه سال و نیم حبس تعلیقی تغییر داده است.همچنین او در اسفند ۱۳۸۸ در فروگاه در حالیکه قصد خروج از کشور را داشت ممنوع الخروج شد.

منصوره بهکیش در پاسخ به این سوال که آیا قبل از صدور حکم دادگاه تجدید نظر از او خواسته شده تا عفو نامه ای بنویسد و طلب توبه کند تا از محکومیتش صرفنظر شود، گفت:« چنین چیزی را از من نخواستند چون می دانستند که من این کار را نمی کنم اما بعد از جلسه دادگاه بدوی دو مرتبه به وزارت اطلاعات احضار شدم. گفتند قاضی می خواهد حکم را تایید کند و برنامه شما چیست؟ گفتم من برنامه ای ندارم، همه برنامه و زندگیم دست شماست. گفتم همه می دانند در این مملکت قاضی نقشی ندارد، شما اتهامات را درست کردید و حالا هم می توانید حکم دهید. گفتند فکر می کنی اگر بروی زندان دبیر کل سازمان ملل اینجا می آید و چادر می زند و می گوید می نشینم اینجا تا بهکیش را آزاد کنید! گفتم من چنین فکری نمی کنم و آنها هم چنین کاری را نمی کنند، هر کس بر اساس منفعتش عمل می کند. »

منصوره بهکیش ادامه داد:« آنها گفتند حرف آخرت چیست، من هم گفتم حرفی ندارم، رفتن بر سر قبر برادر و خواهرهایم و همینطور ملاقات با خانواده های عزادار دیگر حق من است. این حداقل حق من است که نمی توانم از آن کوتاه بیایم و کسی نمی تواند از من بگیرد.»

منصوره بهکیش با تاکید بر اینکه به حکم خودش و حکم های که برای دیگر اعضای گروه مادران عزادار صادر شده است، معترض است به کمپین گفت:« من نه تنها به حکم خودم معترضم بلکه به بازداشت و حکم های اعضای گروه مادران عزا دار هم معترض هستم. ما هیچ جرمی مرتکب نشدیم جز اینکه برای تسلی مادران عزا دار دیگر دور هم جمع می شدیم.»

در حال حاضر به غیر از خانم بهکیش تعدادی از اعضای مادران عزادار بازداشت و حکم حبس گرفته اند مانند ژیلا کرم زاده مکوندی و لیلا سیف اللهی.

تسلیت به مردم شریف آذربایجان


Sunday 5 August 2012

آزادی فوری وبی قید و شرط زندانیان سیاسی بیمار



همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" لندن،



به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " ما ایرانیان مقیم لندن، شنبه چهارم ماه اگوست -بین ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال گالری لندن جمع شده ایم و بار دیگر بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله ایران تاکید مي کنیم و خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایات سی و سه سال گذشته در ایران هستیم.
ما نگران وخامت حال و عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت سلامتی زندانیان سیاسی بیمارهمچون نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حفوق بشر، زینب جلالیان، محمد صدیق کبودوند ودیگر زندانیان بیمار می باشیم و خواهان آزادی فوری وبی قید و شرط آنها میباشیم
مادران پارک لاله خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ژیلا کرم زاده مکوندی و منصوره بهکیش از مادران پارک لاله هستند.
شنبه 4 اگوست 2012
حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان

Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. mourning

Thursday 2 August 2012

همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" لندن، با زندانیان سیاسی بیمار




همبستگی و هم صدائی با مادران پارک لاله
همدردی و همصدائی حامیان "مادران پارک لاله" لندن، با  زندانیان سیاسی بیمار
آزادی فوری وبی قید و شرط زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران
شنبه چهارم اگوست ساعت دو تا سه بعد از ظهر
ما نگران وخامت حال و عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت سلامتی زندانیان سیاسی بیمارهمچون نرگس محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حفوق بشر، زینب جلالیان، محمد صدیق کبودوند ودیگر زندانیان بیمار می باشیم و خواهان آزادی فوری وبی قید و شرط آنها و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی میباشیم
مادران پارک لاله ضمن تاکید بر سه خواسته اصلی و همیشگی خود؛ خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ژیلا کرم زاده مکوندی و منصوره بهکیش از مادران پارک لاله هستند.
به منظور هم صدائی با "مادران پارک لاله " ما ایرانیان مقیم لندن، شنبه چهارم ماه اگوست -بین ساعت دو تا سه بعد از ظهر جلوی ناشنال گالری لندن جمع می شویم و بار دیگر مصرانه بر خواسته های بحق و مدنی مادران پارک لاله خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی – عقیدتی، لغو اعدام بطور کلی، محاکمه عادلانه و علنی آمران و عاملان جنایات سی و سه سال گذشته در ایران تاکید مي کنیم

حامیان "مادران عزدار ایران" لندن /انگلستان


Tel: 0044-7952513869
Find us on Face book: mothers. mourning
Saturday: 4Agust 2011
15.00 14.00: Time
Location: North Terrace of Trafalgar Square (in front of the National Gallery) Nearest Tube Charring Cross: Bakerloo and Northern line




In Solidarity and Sympathy with Mourning Mothers of Iran
The supporters of Mothers of Laleh Park, sympathise with the sick Iranian political prisoners
Free political prisoners immediately and unconditionally
We are concerned about the health of the sick political prisoners because their conditions are deteriorating while they do not have access to medical treatment. Narges Mohammadi (vice president of the centre for defence of Human Rights), Zeinab Jalalian, Mohammad Seddigh Kaboodvand are ill in Iran’s prisons and we ask for the immediate and unconditional release of them and of all other political and ideological prisoners.
Mothers of Laleh Park, while insisting on their three demands, ask for the immediate and unconditional release of two of their members Jeela Karamzadeh Makvandi and Mansooreh Behkish.
In Solidarity and Sympathy with Mothers of Laleh Park, We, the Iranian supporters of them in London, gather in Trafalgar Square on Saturday 4 August between 2 -3 pm and once again call for their righteous demands:
1.            Abolition of capital punishment
2.            Unconditional release of all political prisoners
3.            Identification, detention and punishment of those who had committed crimes since the formation of Islamic regime in Iran.

Supporters of Mourning Mothers of Iran-London


دولتمردان ایران زندانیان سیاسی را گروگان گرفته اند


بیانیه مشترک عمومی شیرین عبادی و سازمان های حقوق بشری: 

• شرایط زندانیان در ایران روزبه‌روز بدتر می‌شود. زندانیان سیاسی و عقیدتی در طی بازداشت پیش از محاکمه مورد شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار می‌گیرند ..- زینب جلالیان دچار خونریزی روده و مشکلات بینایی ناشی از شکنجه در طی بازجویی‌های پیش از محاکمه است. این زندانی سیاسی کُرد به حبس ابد محکوم است و در زندان سنندج به سر می‌برد.  .


10 مرداد 1391 - شیرین عبادی، گیرنده جایزه صلح نوبل، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران امروز در بیانیه مشترکی گفتند: «شرایط زندانیان در ایران روزبه‌روز بدتر می‌شود. زندانیان سیاسی و عقیدتی در طی بازداشت پیش از محاکمه مورد شکنجه و بدرفتاری های دیگر قرار می‌گیرند، به وکیل و خانواده و امکانات قانونی دسترسی ندارند و در پی آن در شرایطی که بسیار از موازین بین‌المللی محاکمه عادلانه به دور است بر اساس اتهام‌های مربوط به فعالیت حرفه ای، فعالیت حقوق بشری، آزادی بیان، گردهمایی و تشکل و دیگر حقوق قانونی خود که در عهدنامه‌های بین‌المللی حقوق بشری به رسمیت شناخته شده و جمهوری اسلامی ایران نیز عضو آن‌ها است، مورد محاکمه قرار می‌گیرند.»
زندانیان سیاسی، پس از محاکمه هایی که اغلب تنها چند دقیقه طول می‌کشد، حکم های به شدت ناعادلانه ای دریافت می‌کنند که گاهی حتی براساس قوانین پرنقص و ایراد ایران نیز غیرقانونی است. یک مثال شناخته‌شده آن “زندان در تبعید“ در زندان‌های دورافتاده است که در هیچ‌یک از قوانین ایران وجود ندارد و در عمل هم زندانیان و هم خانواده‌های آن‌ها را مجازات می‌کند.
خانواده‌های زندانیان سیاسی اغلب به شکل‌های دیگر نیز مورد آزار قرار می‌گیرند. گاهی، بعضی از اعضای خانواده یک زندانی تنها به خاطر رسانه ای کردن وضعیت زندانی خود یا پیگیری وضعیت او نزد مقامات قضایی بازداشت یا به زندان محکوم می‌شوند. در موارد دیگر، ماموران امنیتی در حیطه خصوصی خانواده زندانی مداخله می‌کنند و برای مثال به زنان توصیه می‌کنند تا از شوهران خود شکایت کنند یا از آنها طلاق بگیرند.
بسیاری از زندانیان سیاسی بعدا در طی گذراندن محکومیت خود مورد آزار قرار می گیرند و اغلب با پرونده سازی اتهام‌های تازه‌ای علیه آن‌ها مطرح می‌شود تا پیش از به پایان رسیدن دوره محکومیت آن‌ها یا حتی پس از آن مدت زندان آن‌ها را افزایش دهند. زندانیان سیاسی و عقیدتی گاهی به زندان‌های دورافتاده تبعید می‌شوند، با وجود اینکه “زندان در تبعید” در حکم آن‌ها وجود ندارد.
بسیاری از زندانیان عقیدتی به شدت نیازمند امکانات درمانی و رسیدگی پزشکی مناسب هستند که در زندان های مختلف وجود ندارد، اما دولتمردان اغلب از ارائه خدمات درمانی الزامی که در عهدنامه های بین المللی و آیین‌نامه زندان‌های ایران مقررشده است، سر باز می‌زنند.
شیرین عبادی، فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران گفتند: ما همواره توجه جامعه بین المللی را به شرایط زندانیان سیاسی در ایران جلب کرده‌ایم، از جمله در گزارش مشترک فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران با عنوان «ایران: سرکوب آزادی، زندان، شکنجه، اعدام … سیاست دولتی اختناق» (www.fidh.org اینک یک بار دیگر توجه جامعه بین‌المللی را به وضعیت زندانیان عقیدتی زیر که به تازگی مورد بدرفتاری قرار گرفته‌اند جلب می‌کنیم، اما باید تأکید نماییم که این فهرست تنها تعداد کمی از زندانیان مورد آزار را در بر می‌گیرد و به هیچ وجه قطعی و کامل نیست.
- نرگس محمدی در روز 19 تیرماه پس از آسیب دیدگی صورت در اثر زمین خوردن از زندان به بیمارستان منتقل شد. او دچار فلج عضلانی و تشنج است. خانواده وی به مدت 12 روز از خانم محمدی کاملا بی‌خبر بود تا این که او پس از بازگشت به زندان در اوایل مرداد ماه با آن‌ها تماس گرفت و گفت به مدت 5 روز حتا بینایی خود را از دست داده بود. با وجود حضور زندانبانان در اتاق او، ماموران زندان شب‌ها در زمان خواب دست‌های او را با دست‌بند به تخت می‌بستند. خانم محمدی نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر است که محکومیت شش سال زندان خود را به اتهام‌های مربوط به فعالیت‌های حقوق بشری می‌گذراند. دولتمردان ایران که او را به طور غیر قانونی به زندان زنجان به میان زندانیان عادی منتقل کرده‌اند، سرانجام امروز، 10 مرداد، به او مرخصی دادند تا درمان خود را در بیرون از زندان دنبال کند. اما روشن نیست که این مرخصی چه مدت ادامه خواهد داشت.
- زینب جلالیان دچار خونریزی روده و مشکلات بینایی ناشی از شکنجه در طی بازجویی‌های پیش از محاکمه است. این زندانی سیاسی کُرد به حبس ابد محکوم است و در زندان سنندج به سر می‌برد.   
- کبری بنا زاده امیرخیزی و صدیقه مرادی، دو زندانی سیاسی، در تاریخ 21 تیرماه به زندان قرچک منتقل شدند که زندانی با شرایط به شدت غیراستاندارد و محل نگهداری زندانیان عادی است. این دو به اتهام هایی که گفته می‌شود به نسبت خانوادگی آن‌ها با اعضای گروه‌های مخالف در خارج مربوط است، به ترتیب به 5 سال و 10 سال زندان در تبعید محکوم هستند.
- نسرین ستوده، وکیل حقوق بشری و عضو کانون مدافعان حقوق بشر، محکومیت 6 سال زندان خود را در زندان اوین می‌گذراند. براساس اطلاعات دریافتی در تاریخ 21 تیرماه، دولتمردان همسر و حتا دختر 12 ساله او را از خروج از ایران ممنوع کردند.   
- هانیه فرشی شتربان، وبلاگ نگار که محکومیت 7 سال زندان را در زندان اوین می‌گذراند و دچار بیماری کلیه و مثانه است، در اواخر تیر ماه به وسیله بهداری زندان از درمان و رسیدگی پزشکی و تحویل دارو محروم شد.
- محمد سیف زاده دچار بیماری‌های حاد است، از جمله درد شدید پاها و زانوها، مشکلات کمر و تحت فشار بودن نخاع، آرتروز گردن و دست‌ها و ناراحتی قلبی. او از دی‌ماه سال 1390 از برخی خدمات پزشکی محروم بوده است. آقای سیف زاده، وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر، بر اساس اتهام‌های مربوط به فعالیت‌های حقوق بشری خود محکومیت دو سال زندان را در زندان اوین می‌گذراند و به خاطر نگارش نامه‌های انتقادی سرگشاده با اتهام‌های تازه‌ای روبه‌رو شده است.
- عبدالفتاح سلطانی دچار کم‌خونی و بیماری‌های دیگر است و باید در اوایل تیرماه به بیمارستان اعزام می شد، اما پافشاری مسئولان زندان برای بردن او با دست‌بند اعزام او را منتفی کرد. آقای سلطانی، وکیل دادگستری و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر، از شهریور 1390 در بازداشت است و به تازگی به خاطر فعالیت‌های حقوق بشری خود به 13 سال زندان در تبعید در شهر دورافتاده برازجان محکوم شد. در صورت تبعید او به برازجان، خانواده وی باید هر بار برای ملاقاتی کوتاه 1200 کیلومتر در رفت و 1200 کیلومتر در برگشت در سفر باشند.
- شاهرخ زمانی، فعال سندیکایی، یک هفته پس از انتشار نامه سرگشاده‌ای که در آن شرایط به‌شدت بد زندان یزد را مورد انتقاد قرار داده بود، در تاریخ 8 مرداد به بند قرنطینه زندان یزد منتقل شد. او که به اتهام‌های مربوط به فعالیت برای تشکیل اتحادیه مستقل کارگری به 11 سال زندان محکوم شده است، در اردیبهشت ماه 1391 از شهر محل سکونت خود تبریز در شمال غربی ایران به زندان یزد “تبعید شد“، با وجود اینکه “زندان در تبعید“ در حکم او وجود ندارد.
- محمد صدیق کبودوند برای ملاقات با پسرش که به یک بیماری علاج‌ناپذیر دچار است، به تازگی دست به اعتصاب غذای طولانی‌ زد که پس از 59 روز در تاریخ 3 مرداد خاتمه یافت. آقای کبودوند، رئیس سازمان حقوق بشر کردستان، که محکومیت 10 سال و شش ماه زندان خود را به اتهام‌های مربوط به فعالیت حقوق بشری می‌گذراند، در زندان سه بار دچار حمله مغزی و یک بار دچار سکته قلبی شده و از ناراحتی‌های مربوط به پروستات و کلیه و نیز سرگیجه و بیهوشی در رنج بوده است. با وجود این، از امکان درمان ضروری به طور منظم برخوردار نشده است.
- بهمن احمدی امویی، روزنامه‌نگار اقتصادی، محکومیت 5 سال زندان خود را می‌گذراند. در تاریخ 22 خرداد 1391 که زندانیان سیاسی در بند 350 زندان اوین مراسمی برای یادبود سالگشت در گذشت زندانی سیاسی مرحوم هدی صابر برگزار کردند، مسئولان زندان او و چند تن از زندانیان دیگر را به سلول انفرادی منتقل کردند. در پی آن آقای احمدی امویی به زندان دورافتاده رجایی شهر منتقل شد و در آنجا مورد اهانت قرار گرفت و نزدیک به 20 روز در سلول انفرادی باقی‌ماند. با وجود اینکه در حکم محکومیت او “زندان در تبعید“ وجود ندارد، او هنوز در زندان رجایی شهر است.
- انور حسین پناهی، فعال مدنی کُرد، که محکومیت 16 سال زندان خود را در زندان سنندج می‌گذراند، دچار عفونت کلیه و روده است. براساس گزارش‌های مربوط به دوره پیش از محاکمه، دنده‌های او در اثر شکنجه شکست و او را در شب‌های سرد زمستان بدون لباس در حیاط زندان نگه می‌داشتند. یکی از برادران او در شرایطی مشکوک، زمانی که برای ارائه تومار امضا حاکی از بی‌گناهی وی به نزد مقامات قضایی می‌رفت، به قتل رسید. برادر دیگر او چند بار بازداشت شد، در حدود 50% از بینایی خود را در زیر شکنجه از دست داد و سپس به یک سال زندان محکوم شد.
- ابوالفضل قدیانی، فعال سیاسی، دچار ناراحتی قلبی است و چند بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. بنا به گزارش ها، دیروز (9 مرداد)، ماموران زندان او را پس از ضرب و شتم و زدن دستبند به بیمارستان بردند تا مورد معاینه قلب قرار بگیرد، اما او در اعتراض از معاینه خودداری کرد و به زندان بازگردانده شد. در اواخر تیرماه، مسئولان از دادن مرخصی درمانی به او به توصیه کمیسیون پزشکی سر باز زدند. آقای قدیانی بنا بود در پایان محکومیت یک سال زندان خود در اوایل آذرماه 1390 آزاد شود، اما دولتمردان با طرح اتهام‌های تازه “اهانت به مقام رهبری به ریاست جمهوری“ او را به یک سال زندان دیگر محکوم کردند. او با اتهام‌های تازه‌ای نیز روبه‌رو است.
- مصطفی تاج‌زاده، معاون پیشین وزیر کشور، محکومیت 6 سال زندان خود را می‌گذراند و دچار دیسک کمر، آرتروز گردن‌ و بیماری پوستی و مشکلات بینایی است. دولتمردان از انتقال او به بند عمومی زندان سر باز می‌زنند.
- کورش کوهکن، فعال سیاسی، محکومیت سه سال و شش ماه زندان خود را می‌گذراند. مینسک زانوی راست او زیر شکنجه پاره شد. در اواخر تیرماه، او در اثر قفل شدگی زانو از پله‌ها پایین افتاد و مسئولان زندان از درمان به موقع او کوتاهی کردند.
- کیوان صمیمی بهبهانی، روزنامه‌نگار با سابقه و مدافع حقوق بشر، محکومیت 6 سال زندان خود را در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌گذراند و دچار بیماری خطرناک کبدی است.
- سعید متین پور، فعال فرهنگی آذری ایرانی و روزنامه‌نگار، محکومیت 8 سال زندان خود را می‌گذراند و دچار عفونت ریه است.
- احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، محکومیت 6 سال زندان را می‌گذراند و دچار کاهش شدید وزن به دلایل ناروشن است.
- حشمت‌الله طبرزدی، فعال سیاسی، محکومیت 8 سال زندان را می‌گذراند و دچار مشکلات قلبی و فشار خون بالا است.
- عبدالله مومنی، فعال سیاسی، محکومیت چهار سال و 11 ماه زندان را می‌گذراند و دچار مشکلات کلیوی، بیماری پوستی و مشکلات شنوایی ناشی از صدمه به پرده گوش در زیر شکنجه است. او با اتهام‌های تازه‌ای روبه‌رو است.
- قاسم شعله سعدی، وکیل دادگستری، محکومیت یک سال و نیم زندان را می‌گذراند بود و گویا در اثر شکنجه در دوره قبلی زندان دچار آسیب نخاعی شده است. او با اتهام‌های تازه‌ای روبه‌رو است.
- حامد روحی نژاد، دانشجو، محکومیت 10 سال زندان خود را در تبعید در زندان زنجان می‌گذراند. او دچار بیماری ام اس است و در اثر آن یکی از دست‌هایش ازکارافتاده و بینایی و شنوایی اش دچار مشکلات جدی شده است.
- محمد حسین کاظمینی بروجردی، روحانی مخالف، که محکومیت 11 سال زندان خود را در زندان اوین می‌گذراند، گویا دچار بیماری پارکینسون، دیابت، فشار خون بالا، مشکلات قلبی و کلیه و کاهش بینایی یکی از چشمان خود است.
- صالح کهندل، زندانی سیاسی، محکومیت 10 سال زندان خود را در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌گذراند و دچار نوسان شدید پلاکت های خونی است.
- سیامک ایقانی، از پیروان آیین بهایی، محکومیت 3 سال زندان را در سمنان می‌گذراند و دچار مشکلات ریوی و روماتیسم است.
- محسن جوادی افضلی، زندانی سیاسی، محکومیت دو سال و نیم زندان خود را در زندان اوین می‌گذراند و دچار عفونت حاد گوش و مشکلات شنوایی است.
- جعفر اقدامی، زندانی سیاسی، محکومیت 10 سال زندان خود را در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌گذراند و دچار سندرم عصبی در کمر و پا است که ممکن است به فلج کامل او بیانجامد.   
- ابراهیم (نادر) بابایی، زندانی سیاسی، محکومیت 6 سال زندان خود را در زندان دورافتاده رجایی شهر می‌گذراند و دچار ناراحتی قلبی و دیسک کمر است.
- آرش هنرور شجاعی، روحانی، محکومیت 4 سال زندان خود را در زندان اوین می‌گذراند و دچار ناراحتی قلبی و صرع است.

عبدالکریم لاهیجی، نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران، گفت: «زندانیان سیاسی و عقیدتی گروگان هایی در دست دولتمردان ایران هستند که نهایت فشار را بر آن‌ها و خانواده‌های آن‌ها وارد می‌آورند. این دولتمردان همواره مقررات “مجموعه اصول حمایت از تمام اشخاص در هر شکلی از بازداشت یا زندان” مصوب مجمع عمومی سازمان ملل در دسامبر 1988 و “اصول حداقل استاندارد برای رفتار با زندانیان مصوب شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل در 13 مه 1977” را زیر پا می‌گذارند. آنها از ارائه خدمات درمانی مناسب و منظم به زندانیان سیاسی سر باز می‌زنند، آن‌ها را از تمام حقوق دیگر محروم می‌کنند و مورد همه گونه شکنجه، مجازات‌های غیرانسانی و بدرفتاری های دیگر قرار می‌دهند. آن‌ها حتا خانواده‌های زندانیان سیاسی را نیز مجازات می‌کنند.
»